Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (4 milliseconds)
English
Persian
fraudulent means
وسائل متقلبانه
Other Matches
frausulently
متقلبانه
fraudulently
متقلبانه
knavishly
متقلبانه
preferences
تبعیض متقلبانه بین غرماء
preference
تبعیض متقلبانه بین غرماء
mal
خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
thefts
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
fitment
وسائل
fitments
وسائل
means
وسائل
facilities
وسائل
by all means
با تمام وسائل
documentation aids
وسائل سندسازی
auxiliary equipment
وسائل کمکی
design aids
وسائل طراحی
by indirection
با وسائل نادرست
instrumentation
کاربرد وسائل سنجش
debugging aids
وسائل اشکال زدایی
remedying
وسائل جبران خسارت
remedy
وسائل جبران خسارت
remedied
وسائل جبران خسارت
remedies
وسائل جبران خسارت
instrument board
تابلوی وسائل اندازه گیری
in the last resort
پس ازنومیدی ازهمه وسائل دیگر
i provided for his safety
وسائل سلامت او را فراهم کردم
to incubate bacteria
با وسائل ویژه میکرب پروردن
to play it
با وسائل پست سو استفاده کردن از
review order
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
to play
با وسائل پست سو استفاده کردن
to pander any one's lust
وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
vendors
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
vendor
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
it tends to ruin him
وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
dnc
Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
desk accessories
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
atari
نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
flowcharting symbol
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
tactics
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
the end sanctifies the means
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
exerciser
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com