Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
sonic equipment
وسایل اوازی
Other Matches
unanimity
اتفاق ارا هم اوازی
vocal
اوازی ویژه خواندن
vocals
اوازی ویژه خواندن
indiental music
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
cadenzas
اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
cadenza
اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
media
وسایل
facilities
وسایل
assets
وسایل
means
وسایل
furniture
وسایل
plants
وسایل
accouterment
وسایل
plant
وسایل
check out equipment
وسایل ازمایشگاهی
salvaging
وسایل اسقاطی
salvages
وسایل اسقاطی
scuba diving
غواصی با وسایل
salvaged
وسایل اسقاطی
communication channels
وسایل ارتباطی
attachment
وسایل وابسته
artificial aids
وسایل کمکی
means
استطاعت وسایل
cryptodevice
وسایل رمز
cryptomaterial
وسایل رمز
salvage
وسایل اسقاطی
dust collection equipment
وسایل گردگیری
chaffing gear
وسایل ضد ساییدگی
fitments
وسایل نصب
artificial suporters
وسایل محافظتی
mnemonics
وسایل یادیار
accessory equipment
وسایل یدکی
utensils
وسایل اسباب
utensil
وسایل اسباب
auxiliary equipment
وسایل یدکی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
bedding
وسایل خواب
erosion
فرسایش وسایل
installs
از کارانداختن وسایل
installing
از کارانداختن وسایل
install
از کارانداختن وسایل
chaffing gear
وسایل ضد سایش
building plant
وسایل ساختمان
fitment
وسایل نصب
captured material
وسایل اغتنامی
cable accessory
وسایل کابل
fabricator
سازنده وسایل
Home appliances
وسایل خانگی
loading facilities
وسایل بارگیری
rigging warrant
فهرست وسایل
utility
وسایل رفاهی
tentage
وسایل چادرزنی
essential elements
وسایل ضروری
tentage
وسایل چادرها
mess gear
وسایل غذاخوری
push botton
وسایل خودکار
mess kit
وسایل غذاخوری
pool equipment
وسایل تعمیرگاه
test equipment
وسایل ازمایش
tools of research
وسایل تحقیقات
war material
وسایل جنگی
layout
ترتیب وسایل
tentage
وسایل چادر
layouts
ترتیب وسایل
sundry items
وسایل متفرقه
sonic equipment
وسایل اوایی
subsistence
وسایل زیست
furtherance
تهیه وسایل
scuba diver
غواص با وسایل
means of production
وسایل تولید
gate
وسایل ورود ورودیه
pictorial
وسایل تصویری یا تصویرنهایی
mass media
وسایل ارتباط جمعی
two pin plug
دو شاخه وسایل برقی
twin plug
دو شاخه وسایل برقی
plug
ورودی که به وسایل مختلف
splint
وسایل شکسته بندی
gadgetry
وسایل کوچک مکانیکی
plugging
ورودی که به وسایل مختلف
plugs
ورودی که به وسایل مختلف
gates
وسایل ورود ورودیه
fractures
مو برداشتن قطعات و وسایل
unaccommodated
بدون وسایل راحتی
salvages
اوراق کردن وسایل
salvaged
اوراق کردن وسایل
salvage
اوراق کردن وسایل
incoming traffic
جاده وسایل که می آیند
smokers
وسایل رفاهی ناو
smoker
وسایل رفاهی ناو
gasman
مکانیک وسایل گازسوز
gasmen
مکانیک وسایل گازسوز
gimmickry
وسایل اغفال یا تقلب
accommodation
منزل وسایل راحتی
trade something in
<idiom>
تعویض وسایل کهنه
Other means of transport
سایر وسایل نقلیه
banks
مجموعهای از وسایل مشابه
bank
مجموعهای از وسایل مشابه
spins
ماهیگیری با وسایل چرخان
golf bag
کیف وسایل گلف
clamping device
وسایل قید و بست
check out equipment
وسایل بازدید محل
materiel readiness
امادگی رزمی وسایل
care and handling
مراقبت و دستکاری وسایل
means are not a
وسایل فراهم نیست
caddy
حامل وسایل بازیگر
coupler plug
دوشاخه وسایل الکتریکی
mess gear
وسایل نظافت نهارخوری
motorsports
ورزشهای با وسایل موتوری
clamping fixture
وسایل قید و بست
light armor
وسایل زرهی سبک
individual reserves
وسایل ذخیره انفرادی
drawing instrument
وسایل رسم فنی
drawing instrument
وسایل نقشه کشی
gripping appliance
وسایل بست و مهارکنندگی
demolition kit
جعبه وسایل تخریب
deck load
وسایل روی پل کشتی
gun bag
کیسه وسایل توپ
hi fi
وسایل ایجاد صدا
cryptodevice
وسایل رمز کردن
high lift device
وسایل برای زیاد
navigational aids
وسایل کمک ناوبری
on hand
وسایل موجود درانبار
pararaft
وسایل نجات چتربازی
sail locker
انبار وسایل ملوانی
salvage group
گروه بازیابی وسایل
characteristics
مشخصات ومختصات وسایل
apparatus
اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes
و وسایل کنترل و پشتیبانی
process
و وسایل کنترل و پشتیبانی
servicae life
عمر خدمتی وسایل
salvaging
اوراق کردن وسایل
accommodations
منزل وسایل راحتی
aids to navigation
وسایل کمک ناوبری
aircraft arresting complex
وسایل مهار هواپیما
assembly order
دستور مونتاژ وسایل
authentication equipment
وسایل تعیین نشانی
authentication equipment
وسایل تعیین معرف
attack size
استعداد وسایل درگیر در تک
penetration aids
وسایل تولید نفوذ
condensation trail
مجموعه وسایل انجماد
utensil plug
دو شاخه وسایل برقی
pool equipment
وسایل پارک موتوری
attachment plug
دوشاخه وسایل برقی
athletic suporters
وسایل محافظتی ورزشکار
stockage
وسایل موجودی در انبار
spin
ماهیگیری با وسایل چرخان
place settings
وسایل میز غذاخوری
racks
قفسه مهمات و وسایل
aiding
کمک وسایل کمکی
wracked
قفسه مهمات و وسایل
incommunicado
بدون وسایل ارتباط
wracks
قفسه مهمات و وسایل
aid
کمک وسایل کمکی
provisions
وسایل لازم توشه ها
tackling
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
aided
کمک وسایل کمکی
tackled
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackle
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
fracture
مو برداشتن قطعات و وسایل
place setting
وسایل میز غذاخوری
fractured
مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing
مو برداشتن قطعات و وسایل
mounting
سوار کردن وسایل
communication
مراوده وسایل ارتباطی
caddie
حامل وسایل بازیگر
rack
قفسه مهمات و وسایل
caddied
حامل وسایل بازیگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com