Total search result: 298 (41 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
cryptodevice |
وسایل رمز کردن |
|
|
Search result with all words |
|
enhance |
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا |
enhanced |
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا |
enhances |
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا |
enhancing |
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا |
fan |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
fanned |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
fanning |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
fans |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
stack |
جمع اوری و منظم کردن وسایل |
stack |
ردیف کردن وسایل و تجهیزات |
stacked |
جمع اوری و منظم کردن وسایل |
stacked |
ردیف کردن وسایل و تجهیزات |
stacks |
جمع اوری و منظم کردن وسایل |
stacks |
ردیف کردن وسایل و تجهیزات |
furnish |
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد |
furnishes |
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد |
furnishing |
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد |
self- |
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند |
procurement |
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل |
disposal |
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن |
maintenance |
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی |
mounting |
سوار کردن وسایل |
mounting |
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل |
cannibalised |
محل اوراق کردن وسایل |
cannibalises |
محل اوراق کردن وسایل |
cannibalising |
محل اوراق کردن وسایل |
cannibalize |
محل اوراق کردن وسایل |
cannibalized |
محل اوراق کردن وسایل |
cannibalizes |
محل اوراق کردن وسایل |
cannibalizing |
محل اوراق کردن وسایل |
sick |
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها |
sickest |
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها |
tackle |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackled |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackles |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackling |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
deadline |
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر |
deadlines |
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر |
directing |
اداره کردن روانه کردن وسایل |
sync |
حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل |
sync |
بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل |
personal |
محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند |
embark |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarked |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarking |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarks |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
requisition |
درخواست کردن درخواست وسایل |
requisitioned |
درخواست کردن درخواست وسایل |
requisitioning |
درخواست کردن درخواست وسایل |
requisitions |
درخواست کردن درخواست وسایل |
neutralised |
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن |
neutralises |
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن |
neutralising |
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن |
neutralize |
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن |
neutralizes |
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن |
neutralizing |
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن |
dismount |
پیاده کردن قطعات و وسایل |
dismounting |
پیاده کردن قطعات و وسایل |
dismounts |
پیاده کردن قطعات و وسایل |
mechanised |
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن |
mechanises |
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن |
mechanising |
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن |
mechanize |
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن |
mechanizes |
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن |
mechanizing |
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن |
salvage |
اوراق کردن وسایل |
salvaged |
اوراق کردن وسایل |
salvages |
اوراق کردن وسایل |
salvaging |
اوراق کردن وسایل |
stage |
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی |
stages |
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی |
hoist |
بلند کردن وسایل سنگین |
hoisted |
بلند کردن وسایل سنگین |
hoists |
بلند کردن وسایل سنگین |
camouflage |
پنهان کردن وسایل جنگی |
camouflage |
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی |
camouflaged |
پنهان کردن وسایل جنگی |
camouflaged |
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی |
camouflages |
پنهان کردن وسایل جنگی |
camouflages |
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی |
camouflaging |
پنهان کردن وسایل جنگی |
camouflaging |
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی |
augmentation |
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی |
beach gear |
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله |
clamper |
مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود |
cocooning |
اب بندی کردن درز وسایل هواپیما |
cryptocustodian |
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز |
juryrig |
سوار کردن موقت وسایل |
mekeready |
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی |
pickup zone |
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل |
red concept |
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف |
rig in |
باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو |
roll up |
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار |
shop supply |
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه |
target materials |
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها |
tetragraph |
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل |
accessorize |
اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره |
Other Matches |
|
cpu |
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی |
prevention of stripping |
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی |
recovers |
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل |
recovering |
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل |
recover |
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل |
excess property |
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی |
channel |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeling |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channels |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channelled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
pipeline assets |
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله |
maps |
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی |
map |
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی |
bios |
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند |
service test |
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل |
computation of replacement factors |
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل |
dispersal lays |
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها |
landing aids |
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما |
pioneer tools |
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری |
cryptoancillary equipment |
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز |
basics |
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است |
basic |
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است |
basic issue items |
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده |
kits |
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل |
kit |
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل |
accouterment |
وسایل |
facilities |
وسایل |
plant |
وسایل |
plants |
وسایل |
media |
وسایل |
furniture |
وسایل |
means |
وسایل |
assets |
وسایل |
test equipment |
وسایل ازمایش |
captured material |
وسایل اغتنامی |
mnemonics |
وسایل یادیار |
bedding |
وسایل خواب |
cable accessory |
وسایل کابل |
chaffing gear |
وسایل ضد ساییدگی |
war material |
وسایل جنگی |
scuba diving |
غواصی با وسایل |
subsistence |
وسایل زیست |
sonic equipment |
وسایل اوایی |
building plant |
وسایل ساختمان |
tentage |
وسایل چادرزنی |
means |
استطاعت وسایل |
tentage |
وسایل چادرها |
tentage |
وسایل چادر |
sundry items |
وسایل متفرقه |
rigging warrant |
فهرست وسایل |
layout |
ترتیب وسایل |
install |
از کارانداختن وسایل |
push botton |
وسایل خودکار |
installing |
از کارانداختن وسایل |
installs |
از کارانداختن وسایل |
loading facilities |
وسایل بارگیری |
attachment |
وسایل وابسته |
utensil |
وسایل اسباب |
utensils |
وسایل اسباب |
dust collection equipment |
وسایل گردگیری |
pool equipment |
وسایل تعمیرگاه |
essential elements |
وسایل ضروری |
erosion |
فرسایش وسایل |
means of production |
وسایل تولید |
mess kit |
وسایل غذاخوری |
cryptomaterial |
وسایل رمز |
cryptodevice |
وسایل رمز |
fitment |
وسایل نصب |
chaffing gear |
وسایل ضد سایش |
check out equipment |
وسایل ازمایشگاهی |
sonic equipment |
وسایل اوازی |
communication channels |
وسایل ارتباطی |
layouts |
ترتیب وسایل |
fabricator |
سازنده وسایل |
utility |
وسایل رفاهی |
salvage |
وسایل اسقاطی |
salvaged |
وسایل اسقاطی |
salvages |
وسایل اسقاطی |
salvaging |
وسایل اسقاطی |
scuba diver |
غواص با وسایل |
fitments |
وسایل نصب |
mess gear |
وسایل غذاخوری |
auxiliary equipment |
وسایل یدکی |
tools of research |
وسایل تحقیقات |
auxiliary equipment |
وسایل کمکی |
artificial aids |
وسایل کمکی |
Home appliances |
وسایل خانگی |
accessory equipment |
وسایل یدکی |
artificial suporters |
وسایل محافظتی |
furtherance |
تهیه وسایل |
drawing instrument |
وسایل رسم فنی |
pictorial |
وسایل تصویری یا تصویرنهایی |
aids to navigation |
وسایل کمک ناوبری |
pararaft |
وسایل نجات چتربازی |
deck load |
وسایل روی پل کشتی |
condensation trail |
مجموعه وسایل انجماد |
gun bag |
کیسه وسایل توپ |
gates |
وسایل ورود ورودیه |
communication |
مراوده وسایل ارتباطی |
gate |
وسایل ورود ورودیه |
golf bag |
کیف وسایل گلف |
check out equipment |
وسایل بازدید محل |
caddying |
حامل وسایل بازیگر |
caddies |
حامل وسایل بازیگر |
stockage |
وسایل موجودی در انبار |
on hand |
وسایل موجود درانبار |
bank |
مجموعهای از وسایل مشابه |
sail locker |
انبار وسایل ملوانی |
salvage group |
گروه بازیابی وسایل |
process |
و وسایل کنترل و پشتیبانی |
processes |
و وسایل کنترل و پشتیبانی |
plug |
ورودی که به وسایل مختلف |
plugging |
ورودی که به وسایل مختلف |
caddied |
حامل وسایل بازیگر |
caddie |
حامل وسایل بازیگر |
penetration aids |
وسایل تولید نفوذ |
drawing instrument |
وسایل نقشه کشی |
assembly order |
دستور مونتاژ وسایل |
care and handling |
مراقبت و دستکاری وسایل |
aircraft arresting complex |
وسایل مهار هواپیما |
plugs |
ورودی که به وسایل مختلف |
twin plug |
دو شاخه وسایل برقی |
trade something in <idiom> |
تعویض وسایل کهنه |
demolition kit |
جعبه وسایل تخریب |
fractures |
مو برداشتن قطعات و وسایل |
fractured |
مو برداشتن قطعات و وسایل |
fracture |
مو برداشتن قطعات و وسایل |
aiding |
کمک وسایل کمکی |
individual reserves |
وسایل ذخیره انفرادی |
smokers |
وسایل رفاهی ناو |
smoker |
وسایل رفاهی ناو |
aided |
کمک وسایل کمکی |
wracks |
قفسه مهمات و وسایل |
aid |
کمک وسایل کمکی |
place settings |
وسایل میز غذاخوری |
banks |
مجموعهای از وسایل مشابه |
place setting |
وسایل میز غذاخوری |
wracked |
قفسه مهمات و وسایل |
racks |
قفسه مهمات و وسایل |
racked |
قفسه مهمات و وسایل |
fracturing |
مو برداشتن قطعات و وسایل |
gripping appliance |
وسایل بست و مهارکنندگی |
Other means of transport |
سایر وسایل نقلیه |
incommunicado |
بدون وسایل ارتباط |
clamping device |
وسایل قید و بست |
clamping fixture |
وسایل قید و بست |
gadgetry |
وسایل کوچک مکانیکی |
incoming traffic |
جاده وسایل که می آیند |
light armor |
وسایل زرهی سبک |
pool equipment |
وسایل پارک موتوری |
accommodations |
منزل وسایل راحتی |
accommodation |
منزل وسایل راحتی |
rack |
قفسه مهمات و وسایل |
servicae life |
عمر خدمتی وسایل |
utensil plug |
دو شاخه وسایل برقی |
mass media |
وسایل ارتباط جمعی |
tackle |
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری |
coupler plug |
دوشاخه وسایل الکتریکی |
unaccommodated |
بدون وسایل راحتی |
high lift device |
وسایل برای زیاد |
attack size |
استعداد وسایل درگیر در تک |
spins |
ماهیگیری با وسایل چرخان |
attachment plug |
دوشاخه وسایل برقی |
gimmickry |
وسایل اغفال یا تقلب |
gasmen |
مکانیک وسایل گازسوز |
materiel readiness |
امادگی رزمی وسایل |
hi fi |
وسایل ایجاد صدا |
characteristics |
مشخصات ومختصات وسایل |
tackles |
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری |
gasman |
مکانیک وسایل گازسوز |
tackling |
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری |
athletic suporters |
وسایل محافظتی ورزشکار |
splint |
وسایل شکسته بندی |
apparatus |
اسباب و وسایل ژیمناستیک |
mess gear |
وسایل نظافت نهارخوری |
spin |
ماهیگیری با وسایل چرخان |
authentication equipment |
وسایل تعیین معرف |
navigational aids |
وسایل کمک ناوبری |
caddy |
حامل وسایل بازیگر |
motorsports |
ورزشهای با وسایل موتوری |
means are not a |
وسایل فراهم نیست |
provisions |
وسایل لازم توشه ها |
tackled |
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری |
two pin plug |
دو شاخه وسایل برقی |
authentication equipment |
وسایل تعیین نشانی |
adaptation kit |
جعبه وسایل تطبیق دهنده |
adapter |
دوشاخهای که به وسایل با ورودیهای مختلف |
motor tool |
ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل |
balanced tackle |
وضع متعادل وسایل ماهیگیری |
portcall |
زمان رسیدن وسایل به بندر |
center of buoyancy |
مرکزتعادل اتصال وسایل شناور |
rigging |
وسایل باربندی بکسلهای ناو |
automotive |
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری |
automotive |
مربوط به وسایل نقلیه خودرو |
amaxophobia |
هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه |
make up <idiom> |
استقرار وسایل تزئین وآرایش |
warlike |
وسایل جنگی مربوط به جنگ |
solid-state |
مربوط به وسایل نیمه هادی |
automatic return |
سیستم عودت خودکار وسایل |