Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8 milliseconds)
English
Persian
building plant
وسایل ساختمان
Search result with all words
earthmover
[bulldozer]
بولدوزر
[ساخت و ساختمان]
[وسایل نقلیه]
caterpillar bulldozer
بولدوزر
[ساخت و ساختمان]
[وسایل نقلیه]
dozer
[colloquial]
[bulldozer]
بولدوزر
[ساخت و ساختمان]
[وسایل نقلیه]
Other Matches
building system
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
gigantic building
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
dependency
[قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
building enterprise
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
civil engineering contractor
مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
coach-house
ساختمان خدمه
[در کنار ساختمان اصلی]
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
constructional feature
ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotundas
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
rotunda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure
ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
double shell constraction
ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
rotonda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
construction batalion
گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
modular construction
ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
assets
وسایل
means
وسایل
accouterment
وسایل
plants
وسایل
plant
وسایل
media
وسایل
facilities
وسایل
furniture
وسایل
sonic equipment
وسایل اوازی
check out equipment
وسایل ازمایشگاهی
artificial suporters
وسایل محافظتی
war material
وسایل جنگی
mnemonics
وسایل یادیار
install
از کارانداختن وسایل
installing
از کارانداختن وسایل
installs
از کارانداختن وسایل
cryptodevice
وسایل رمز
subsistence
وسایل زیست
mess gear
وسایل غذاخوری
mess kit
وسایل غذاخوری
erosion
فرسایش وسایل
essential elements
وسایل ضروری
fitments
وسایل نصب
salvage
وسایل اسقاطی
accessory equipment
وسایل یدکی
means of production
وسایل تولید
furtherance
تهیه وسایل
salvages
وسایل اسقاطی
sonic equipment
وسایل اوایی
salvaging
وسایل اسقاطی
tools of research
وسایل تحقیقات
fitment
وسایل نصب
salvaged
وسایل اسقاطی
utensil
وسایل اسباب
tentage
وسایل چادرزنی
communication channels
وسایل ارتباطی
utensils
وسایل اسباب
tentage
وسایل چادرها
pool equipment
وسایل تعمیرگاه
attachment
وسایل وابسته
utility
وسایل رفاهی
push botton
وسایل خودکار
layouts
ترتیب وسایل
layout
ترتیب وسایل
fabricator
سازنده وسایل
tentage
وسایل چادر
Home appliances
وسایل خانگی
rigging warrant
فهرست وسایل
dust collection equipment
وسایل گردگیری
bedding
وسایل خواب
auxiliary equipment
وسایل یدکی
sundry items
وسایل متفرقه
captured material
وسایل اغتنامی
chaffing gear
وسایل ضد سایش
artificial aids
وسایل کمکی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
cryptomaterial
وسایل رمز
cable accessory
وسایل کابل
scuba diving
غواصی با وسایل
test equipment
وسایل ازمایش
chaffing gear
وسایل ضد ساییدگی
scuba diver
غواص با وسایل
loading facilities
وسایل بارگیری
means
استطاعت وسایل
clamping device
وسایل قید و بست
hi fi
وسایل ایجاد صدا
high lift device
وسایل برای زیاد
condensation trail
مجموعه وسایل انجماد
individual reserves
وسایل ذخیره انفرادی
cryptodevice
وسایل رمز کردن
clamping fixture
وسایل قید و بست
golf bag
کیف وسایل گلف
gun bag
کیسه وسایل توپ
aiding
کمک وسایل کمکی
fracture
مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured
مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures
مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing
مو برداشتن قطعات و وسایل
drawing instrument
وسایل نقشه کشی
tackle
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackled
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackles
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackling
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
demolition kit
جعبه وسایل تخریب
aided
کمک وسایل کمکی
aid
کمک وسایل کمکی
drawing instrument
وسایل رسم فنی
gripping appliance
وسایل بست و مهارکنندگی
mounting
سوار کردن وسایل
coupler plug
دوشاخه وسایل الکتریکی
spins
ماهیگیری با وسایل چرخان
caddies
حامل وسایل بازیگر
spin
ماهیگیری با وسایل چرخان
caddie
حامل وسایل بازیگر
caddied
حامل وسایل بازیگر
incoming traffic
جاده وسایل که می آیند
caddying
حامل وسایل بازیگر
communication
مراوده وسایل ارتباطی
deck load
وسایل روی پل کشتی
mass media
وسایل ارتباط جمعی
servicae life
عمر خدمتی وسایل
rack
قفسه مهمات و وسایل
racked
قفسه مهمات و وسایل
racks
قفسه مهمات و وسایل
wracked
قفسه مهمات و وسایل
gasman
مکانیک وسایل گازسوز
wracks
قفسه مهمات و وسایل
gimmickry
وسایل اغفال یا تقلب
salvage group
گروه بازیابی وسایل
sail locker
انبار وسایل ملوانی
assembly order
دستور مونتاژ وسایل
attachment plug
دوشاخه وسایل برقی
attack size
استعداد وسایل درگیر در تک
pictorial
وسایل تصویری یا تصویرنهایی
gate
وسایل ورود ورودیه
authentication equipment
وسایل تعیین معرف
authentication equipment
وسایل تعیین نشانی
plug
ورودی که به وسایل مختلف
plugging
ورودی که به وسایل مختلف
gadgetry
وسایل کوچک مکانیکی
accommodation
منزل وسایل راحتی
accommodations
منزل وسایل راحتی
process
و وسایل کنترل و پشتیبانی
processes
و وسایل کنترل و پشتیبانی
apparatus
اسباب و وسایل ژیمناستیک
twin plug
دو شاخه وسایل برقی
gates
وسایل ورود ورودیه
two pin plug
دو شاخه وسایل برقی
utensil plug
دو شاخه وسایل برقی
characteristics
مشخصات ومختصات وسایل
unaccommodated
بدون وسایل راحتی
pool equipment
وسایل پارک موتوری
stockage
وسایل موجودی در انبار
aids to navigation
وسایل کمک ناوبری
aircraft arresting complex
وسایل مهار هواپیما
plugs
ورودی که به وسایل مختلف
splint
وسایل شکسته بندی
smokers
وسایل رفاهی ناو
salvaged
اوراق کردن وسایل
motorsports
ورزشهای با وسایل موتوری
salvage
اوراق کردن وسایل
athletic suporters
وسایل محافظتی ورزشکار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com