Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
chaffing gear
وسایل ضد سایش
Other Matches
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
scrub
سایش
scrubbed
سایش
corrasion
سایش
wear
سایش
trituration
سایش
frictions
سایش
fretting
سایش
levigation
سایش
scrubbing
سایش
friction
سایش
grinds
سایش
grind
سایش
abrasion
سایش
erosion
سایش
wears
سایش
abrasions
سایش
scrubs
سایش
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
abrasive action
اثر سایش
scouring machine
ماشین سایش
grinds
تیزکردن سایش
abradability
سایش پذیری
grind
تیزکردن سایش
erosive
سایش دهنده
grindable
قابل سایش
internal friction
سایش درونی
wear resistance
مقاومت سایش
superficial abrasion
سایش رویی
float stone
سنگ سایش
erodible
قابل سایش
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
wave off
فرود همراه با سایش
abrasion
سایش منتج ازآلودگی
erosible
قابل سایش وفرسایش
abrasions
سایش منتج ازالودگی
abrasive tool
ابزار برای سایش
abrasive hardness
درجه سایش پذیری
wear resistance
مقاومت در مقابل سایش
abrasive resistance
درجه سایش پذیری
abrasion hardness
درجه سایش پذیری
abradent
الت سایش یا پرداخت
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
corrade
در اثر سایش از بین رفتن
internal friction
مالش درونی سایش داخلی
to fret a passage
راهی رابوسیله سایش بازکردن
tribometer
مالش سنج سایش ازما
wear tables
جداول سایش جنگ افزارها
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
terrigenous
تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
plasma plating
ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
resilience
درجه مقاومت فرش در برابر سایش
[این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
plant
وسایل
means
وسایل
plants
وسایل
assets
وسایل
furniture
وسایل
accouterment
وسایل
facilities
وسایل
media
وسایل
accessory equipment
وسایل یدکی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
install
از کارانداختن وسایل
auxiliary equipment
وسایل یدکی
salvaging
وسایل اسقاطی
salvages
وسایل اسقاطی
scuba diving
غواصی با وسایل
salvaged
وسایل اسقاطی
salvage
وسایل اسقاطی
check out equipment
وسایل ازمایشگاهی
artificial suporters
وسایل محافظتی
installing
از کارانداختن وسایل
installs
از کارانداختن وسایل
artificial aids
وسایل کمکی
fitments
وسایل نصب
communication channels
وسایل ارتباطی
chaffing gear
وسایل ضد ساییدگی
mnemonics
وسایل یادیار
fitment
وسایل نصب
means
استطاعت وسایل
utensils
وسایل اسباب
utensil
وسایل اسباب
bedding
وسایل خواب
captured material
وسایل اغتنامی
cable accessory
وسایل کابل
building plant
وسایل ساختمان
erosion
فرسایش وسایل
tentage
وسایل چادرزنی
Home appliances
وسایل خانگی
layouts
ترتیب وسایل
loading facilities
وسایل بارگیری
utility
وسایل رفاهی
essential elements
وسایل ضروری
scuba diver
غواص با وسایل
means of production
وسایل تولید
mess kit
وسایل غذاخوری
test equipment
وسایل ازمایش
furtherance
تهیه وسایل
rigging warrant
فهرست وسایل
push botton
وسایل خودکار
pool equipment
وسایل تعمیرگاه
attachment
وسایل وابسته
subsistence
وسایل زیست
tools of research
وسایل تحقیقات
war material
وسایل جنگی
layout
ترتیب وسایل
cryptodevice
وسایل رمز
tentage
وسایل چادرها
tentage
وسایل چادر
mess gear
وسایل غذاخوری
sundry items
وسایل متفرقه
cryptomaterial
وسایل رمز
dust collection equipment
وسایل گردگیری
fabricator
سازنده وسایل
sonic equipment
وسایل اوایی
sonic equipment
وسایل اوازی
two pin plug
دو شاخه وسایل برقی
plugging
ورودی که به وسایل مختلف
twin plug
دو شاخه وسایل برقی
gates
وسایل ورود ورودیه
incoming traffic
جاده وسایل که می آیند
plugs
ورودی که به وسایل مختلف
gadgetry
وسایل کوچک مکانیکی
mass media
وسایل ارتباط جمعی
pararaft
وسایل نجات چتربازی
accommodation
منزل وسایل راحتی
gate
وسایل ورود ورودیه
utensil plug
دو شاخه وسایل برقی
salvaging
اوراق کردن وسایل
salvages
اوراق کردن وسایل
salvaged
اوراق کردن وسایل
salvage
اوراق کردن وسایل
bank
مجموعهای از وسایل مشابه
banks
مجموعهای از وسایل مشابه
unaccommodated
بدون وسایل راحتی
pictorial
وسایل تصویری یا تصویرنهایی
splint
وسایل شکسته بندی
gasman
مکانیک وسایل گازسوز
gasmen
مکانیک وسایل گازسوز
gimmickry
وسایل اغفال یا تقلب
trade something in
<idiom>
تعویض وسایل کهنه
Other means of transport
سایر وسایل نقلیه
plug
ورودی که به وسایل مختلف
cryptodevice
وسایل رمز کردن
clamping fixture
وسایل قید و بست
clamping device
وسایل قید و بست
check out equipment
وسایل بازدید محل
individual reserves
وسایل ذخیره انفرادی
care and handling
مراقبت و دستکاری وسایل
materiel readiness
امادگی رزمی وسایل
caddy
حامل وسایل بازیگر
means are not a
وسایل فراهم نیست
mess gear
وسایل نظافت نهارخوری
high lift device
وسایل برای زیاد
hi fi
وسایل ایجاد صدا
deck load
وسایل روی پل کشتی
demolition kit
جعبه وسایل تخریب
coupler plug
دوشاخه وسایل الکتریکی
drawing instrument
وسایل نقشه کشی
drawing instrument
وسایل رسم فنی
golf bag
کیف وسایل گلف
gripping appliance
وسایل بست و مهارکنندگی
gun bag
کیسه وسایل توپ
condensation trail
مجموعه وسایل انجماد
motorsports
ورزشهای با وسایل موتوری
navigational aids
وسایل کمک ناوبری
sail locker
انبار وسایل ملوانی
salvage group
گروه بازیابی وسایل
characteristics
مشخصات ومختصات وسایل
servicae life
عمر خدمتی وسایل
apparatus
اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes
و وسایل کنترل و پشتیبانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com