Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
unserviceable
وسایل غیر قابل استفاده
Other Matches
bitmap
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
gimmickry
استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری
defect skipping
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
use age
مدت زمان قانونی استفاده از وسایل
batteries
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
electronic
پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
battery
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
man movable
وسایل قابل حمل با دست یانفر
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
flexible
استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
peripheral
1-وسایل جانبی که در کامپیوتر استفاده می شوند مثل چاپگر یا اسکنر. 2-
buffering
استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
operator
وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
operators
وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
spoofer
در رهگیری هوایی یعنی دشمن از وسایل فریب الکترونیکی یا تاکتیکی استفاده میکند
cable
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
cabled
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
imperialism
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
scheduler
برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
fit for use
قابل استفاده
applicable
<adj.>
قابل استفاده
suitable
<adj.>
قابل استفاده
useful
<adj.>
قابل استفاده
utilisable
[British]
<adj.>
قابل استفاده
utilizable
<adj.>
قابل استفاده
profitable
قابل استفاده
practical
<adj.>
قابل استفاده
handier
قابل استفاده
serviceable
<adj.>
قابل استفاده
exploitable
قابل استفاده
operational
قابل استفاده
handiest
قابل استفاده
usable
<adj.>
قابل استفاده
practicals
قابل استفاده
handy
<adj.>
قابل استفاده
allowable
قابل استفاده
valuable
<adj.>
قابل استفاده
purpose-built
<adj.>
قابل استفاده
proper
<adj.>
قابل استفاده
practicable
<adj.>
قابل استفاده
functional
<adj.>
قابل استفاده
utilitarian
[useful]
<adj.>
قابل استفاده
advantageous
<adj.>
قابل استفاده
beneficial
<adj.>
قابل استفاده
expedient
<adj.>
قابل استفاده
convenient
<adj.>
قابل استفاده
handy
[useful]
<adj.>
قابل استفاده
helpful
<adj.>
قابل استفاده
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
قابل استفاده
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
قابل استفاده
purposive
<adj.>
قابل استفاده
serviceable
قابل استفاده
applicatory
<adj.>
قابل استفاده
purposeful
<adj.>
قابل استفاده
serviceableness
قابل استفاده بودن
available
قابل استفاده سودمند
cumber
غیر قابل استفاده
operatives
قابل استفاده موثر
utilizable
قابل استفاده مصرف
out of commission
غیر قابل استفاده
inoperable
غیر قابل استفاده
fleet in being
ناوگان قابل استفاده
instrumental
مفید قابل استفاده
handiest
بسهولت قابل استفاده
handier
بسهولت قابل استفاده
reusable
قابل استفاده مجدد
credit available
اعتبار قابل استفاده
operative
قابل استفاده موثر
commonable
قابل استفاده عموم
handy
بسهولت قابل استفاده
buffer
استفاده از فضای ذخیره سازی موقت در پورتهای ورودی یا خروجی تا وسایل جانبی آهسته بتوانند با CPU سریع کار کند
microsoft
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
fanning
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
available payload
بازده قابل استفاده وسیله
ARQ
قابل استفاده در برخی مودم ها
operational
قابل استفاده مربوط به عملیات
useable
قابل استفاده مصرف کردنی
usable
قابل استفاده مصرف کردنی
waterlog
غیر قابل استفاده شدن
unavailable water
رطوبت غیر قابل استفاده
reusable program
برنامه قابل استفاده مجدد
through the green
منطقه قابل استفاده در بازی گلف
ready
که منتظر است تا قابل استفاده شود
readying
که منتظر است تا قابل استفاده شود
readied
که منتظر است تا قابل استفاده شود
readies
که منتظر است تا قابل استفاده شود
MIMD
معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
user programmable terminal
ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
portable
که روی کامپیوترهای مختلف قابل استفاده اند
unix
یک سیستم عاملی که براحتی قابل استفاده است
acceptance credit
اعتبار قابل استفاده به وسیله قبولی نویسی
hardwired logic
تابع منط قی یا برنامهای که در سخت افزار نصب شده است و از وسایل الکترونیکی مثل دروازه ها و نه نرم افزار استفاده میکند
common
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
single
ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
commoners
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commonest
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
chargeable
مین نیرو و پس از بین رفتن آن قابل استفاده است
environments
حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
functions
مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
functioned
مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
usable
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
function
مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
environment
حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
end
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ended
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ends
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
effective
آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
shuttle
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
commoners
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
shared
پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
common
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
i/o
که برای ورودی و خروجی داده به پردازنده قابل استفاده است
shares
پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
shuttled
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
commonest
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
sounds
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
soundest
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
sounded
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
sound
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
multi strike printer ribbon
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
share
پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
cryogenic materials
مواد یا الیاژهایی که دردماهای بسیار پایین قابل استفاده اند
critical path analysis
منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
shuttles
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
sectors
جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد
sector
جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد
sector
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
nonerasable storage
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
sectors
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
storage
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
desk accessories
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
highs
اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
apl
زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
re issuable notes
اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
high
اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
highest
اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
typeball
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
dial in modem
مودمی که خودکار پاسخ میدهد و در هر زمانی برای دستیابی به سیستم قابل استفاده است
well behaved
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well-behaved
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
word
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
worded
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
appliance computer
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
faults
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
fault
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
faulted
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
mouse
برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
basic
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
mouses
برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
eds
درایو دیسک که از جعبه دیسک قابل جابجایی استفاده میکند
stops
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
DLL
فایلی که حاوی کتابخانهای از توابعی است که توسط برنامه دیگری قابل استفاده است
stop
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopped
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopping
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
portability
گسترده به طوری که سخت افزار یا نرم افزار در سیستمهای مختلف قابل استفاده باشند
augments
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augment
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
teletext
روش ارسال متن و اطلاعات در یک سیگنال تلویزیون معمولی به صورت رشته بیت سری که با استفاده از کدگشای مخصوص قابل نمایش است
hand-held
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
authentication
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
pay dirt
خاک زرگری یا خاک معدن قابل استفاده
non dedicated server
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
mirrored
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrors
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
logical
حرفی که به دیسک درایو یا فضای ذخیره سازی انتساب میشود که به عنوان درایو محل قابل استفاده است
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com