Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
aids to navigation
وسایل کمک ناوبری
navigational aids
وسایل کمک ناوبری
Search result with all words
dead reckonning tracer
وسایل ناوبری کور در دریا میز ردنگاری
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
situation indicator
دستگاه سنجش وضعیت دیدرادار و وسایل ناوبری
Other Matches
navigation mode
روش ناوبری خودکار یاحالت ناوبری خودکارهواپیما به وسیله دستگاههای زمینی
tacan
نوعی سیستم ناوبری الکترونیکی برای ناوبری هواپیماهای تاکتیکی
piloting
ناوبری در کنار ساحل ناوبری ساحلی و رودخانهای
inertial navigation
سیستم ناوبری خودکار روی هواپیما سیستم خود ناوبری
grid navigation
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
navigation
ناوبری
navigating bridge
پل ناوبری
universal drafting machine
خط کش ناوبری
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pilot
ناوبری کردن
radio navigation
ناوبری رادیویی
aids to navigation
کمکهای ناوبری
pilot
راهنمای ناوبری
piloted
ناوبری کردن
inertial navigation
ناوبری لختی
celestial navigation
ناوبری نجومی
bathymetric navigation
ناوبری ژرفایافتی
dead reckonning
ناوبری کور
electronic navigation
ناوبری الکترونیکی
pilots
راهنمای ناوبری
pilots
ناوبری کردن
piloted
راهنمای ناوبری
aerial navigation
ناوبری هوایی
navigated
ناوبری کردن
coasts
ناوبری کرانهای
navigation light
چراغهای ناوبری
navigate
ناوبری کردن
navigates
ناوبری کردن
navigating
ناوبری کردن
coast
ناوبری کرانهای
satellite navigation
ناوبری ماهوارهای
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
inertial navigation system
سیستم ناوبری ماندی
subsurface navigation
ناوبری زیر سطحی
vector
مسیر ناوبری هواپیما
tacan
سیستم ناوبری تاکان
stellar inertial navigation
ناوبری لختی ستارهای
navigational grid
شبکه کمکی ناوبری
navigational grid
بادزن کمک ناوبری
hyperbolic navigation system
روش ناوبری هذلولی
omega
سیستم ناوبری امگا
vectors
مسیر ناوبری هواپیما
day beacon
برج ناوبری روز
dead reckonning tracer
میز ناوبری کور
air plot
نقشه ناوبری هوایی
aeronautical chart
نقشه ناوبری هوایی
aeronautical plotting chart
نقشه مخصوص ناوبری هوایی
tactical air navigation
رادار ناوبری تاکتیکی هوایی
radio range station
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
plotting chart
نقشه ناوبری هواپیما یاکشتی
radio navigation
ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
celestial navigation
ناوبری بااستفاده از صور فلکی
piloting
ناوبری در کنار ابهای ساحلی
astro tracker
وسیله ناوبری خودکار نجومی
visual flight
پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
coasting
ناوبری کرانهای navigation coasting :syn
hyperbolic navigation
ناوبری مارپیچی با استفاده ازبی سیم
day beacon
برج ناوبری مورد استفاده درروز
aeronautical plotting chart
نقشه مخصوص رسم مسیر ناوبری
augmentation support set
دستگاه تکمیلی ناوبری هوایی در فرودگاه
aeronautical information overprint
اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
pursuit navigation
ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
shoran
نوعی وسیله ناوبری الکترونیکی برد کوتاه
pseudostereo
ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
radial
شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
radials
شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
pseudopursuit navigation
ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
radar danning
ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
radio range
ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
plotting
رسم مسیر ناوبری هواپیمایا کشتی محل هدف یا دشمن
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
meaconing
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
consol
دستگاه ناوبری رادیویی صفحه کلید دستگاههای ارتباطی صفحه رادار
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
teleran system
نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
media
وسایل
facilities
وسایل
plants
وسایل
furniture
وسایل
accouterment
وسایل
plant
وسایل
means
وسایل
assets
وسایل
salvaged
وسایل اسقاطی
salvages
وسایل اسقاطی
auxiliary equipment
وسایل یدکی
communication channels
وسایل ارتباطی
fitment
وسایل نصب
fitments
وسایل نصب
installs
از کارانداختن وسایل
auxiliary equipment
وسایل کمکی
installing
از کارانداختن وسایل
scuba diving
غواصی با وسایل
install
از کارانداختن وسایل
utensils
وسایل اسباب
means
استطاعت وسایل
cable accessory
وسایل کابل
building plant
وسایل ساختمان
captured material
وسایل اغتنامی
bedding
وسایل خواب
artificial suporters
وسایل محافظتی
artificial aids
وسایل کمکی
utensil
وسایل اسباب
accessory equipment
وسایل یدکی
salvage
وسایل اسقاطی
chaffing gear
وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear
وسایل ضد سایش
check out equipment
وسایل ازمایشگاهی
salvaging
وسایل اسقاطی
furtherance
تهیه وسایل
erosion
فرسایش وسایل
tentage
وسایل چادرها
scuba diver
غواص با وسایل
tools of research
وسایل تحقیقات
rigging warrant
فهرست وسایل
means of production
وسایل تولید
mess gear
وسایل غذاخوری
attachment
وسایل وابسته
mess kit
وسایل غذاخوری
push botton
وسایل خودکار
layout
ترتیب وسایل
war material
وسایل جنگی
subsistence
وسایل زیست
Home appliances
وسایل خانگی
pool equipment
وسایل تعمیرگاه
essential elements
وسایل ضروری
layouts
ترتیب وسایل
utility
وسایل رفاهی
loading facilities
وسایل بارگیری
cryptodevice
وسایل رمز
cryptomaterial
وسایل رمز
sundry items
وسایل متفرقه
tentage
وسایل چادر
sonic equipment
وسایل اوازی
sonic equipment
وسایل اوایی
dust collection equipment
وسایل گردگیری
mnemonics
وسایل یادیار
test equipment
وسایل ازمایش
fabricator
سازنده وسایل
tentage
وسایل چادرزنی
plugging
ورودی که به وسایل مختلف
plugs
ورودی که به وسایل مختلف
accommodation
منزل وسایل راحتی
stockage
وسایل موجودی در انبار
mass media
وسایل ارتباط جمعی
gadgetry
وسایل کوچک مکانیکی
gate
وسایل ورود ورودیه
plug
ورودی که به وسایل مختلف
Other means of transport
سایر وسایل نقلیه
incoming traffic
جاده وسایل که می آیند
materiel readiness
امادگی رزمی وسایل
two pin plug
دو شاخه وسایل برقی
trade something in
<idiom>
تعویض وسایل کهنه
twin plug
دو شاخه وسایل برقی
utensil plug
دو شاخه وسایل برقی
unaccommodated
بدون وسایل راحتی
gasman
مکانیک وسایل گازسوز
pictorial
وسایل تصویری یا تصویرنهایی
gasmen
مکانیک وسایل گازسوز
splint
وسایل شکسته بندی
gimmickry
وسایل اغفال یا تقلب
gates
وسایل ورود ورودیه
accommodations
منزل وسایل راحتی
coupler plug
دوشاخه وسایل الکتریکی
caddy
حامل وسایل بازیگر
gripping appliance
وسایل بست و مهارکنندگی
gun bag
کیسه وسایل توپ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com