English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
Other Matches
slope of falp شیب فرودهواپیما
aids to navigation وسایل کمک ناوبری
navigational aids وسایل کمک ناوبری
auxiliary equipment وسایل کمکی
artificial aids وسایل کمکی
situation indicator دستگاه سنجش وضعیت دیدرادار و وسایل ناوبری
dead reckonning tracer وسایل ناوبری کور در دریا میز ردنگاری
aiding کمک وسایل کمکی
aid کمک وسایل کمکی
aided کمک وسایل کمکی
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
navigational grid شبکه کمکی ناوبری
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
facilities وسایل
accouterment وسایل
plant وسایل
assets وسایل
plants وسایل
means وسایل
media وسایل
furniture وسایل
artificial suporters وسایل محافظتی
install از کارانداختن وسایل
installs از کارانداختن وسایل
scuba diver غواص با وسایل
rigging warrant فهرست وسایل
bedding وسایل خواب
push botton وسایل خودکار
erosion فرسایش وسایل
accessory equipment وسایل یدکی
scuba diving غواصی با وسایل
Home appliances وسایل خانگی
utensils وسایل اسباب
utensil وسایل اسباب
pool equipment وسایل تعمیرگاه
mnemonics وسایل یادیار
mess kit وسایل غذاخوری
building plant وسایل ساختمان
communication channels وسایل ارتباطی
fitment وسایل نصب
fitments وسایل نصب
dust collection equipment وسایل گردگیری
cable accessory وسایل کابل
captured material وسایل اغتنامی
chaffing gear وسایل ضد ساییدگی
cryptomaterial وسایل رمز
cryptodevice وسایل رمز
auxiliary equipment وسایل یدکی
fabricator سازنده وسایل
mess gear وسایل غذاخوری
means of production وسایل تولید
salvaging وسایل اسقاطی
salvages وسایل اسقاطی
salvaged وسایل اسقاطی
loading facilities وسایل بارگیری
salvage وسایل اسقاطی
means استطاعت وسایل
installing از کارانداختن وسایل
chaffing gear وسایل ضد سایش
check out equipment وسایل ازمایشگاهی
layout ترتیب وسایل
utility وسایل رفاهی
attachment وسایل وابسته
subsistence وسایل زیست
sonic equipment وسایل اوایی
tentage وسایل چادرزنی
sundry items وسایل متفرقه
tools of research وسایل تحقیقات
sonic equipment وسایل اوازی
furtherance تهیه وسایل
layouts ترتیب وسایل
test equipment وسایل ازمایش
tentage وسایل چادرها
tentage وسایل چادر
war material وسایل جنگی
essential elements وسایل ضروری
racks قفسه مهمات و وسایل
condensation trail مجموعه وسایل انجماد
clamping device وسایل قید و بست
spin ماهیگیری با وسایل چرخان
smokers وسایل رفاهی ناو
spins ماهیگیری با وسایل چرخان
coupler plug دوشاخه وسایل الکتریکی
racked قفسه مهمات و وسایل
clamping fixture وسایل قید و بست
smoker وسایل رفاهی ناو
salvages اوراق کردن وسایل
cryptodevice وسایل رمز کردن
wracked قفسه مهمات و وسایل
tackling وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackles وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackled وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackle وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
unaccommodated بدون وسایل راحتی
fracturing مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured مو برداشتن قطعات و وسایل
gasman مکانیک وسایل گازسوز
gasmen مکانیک وسایل گازسوز
drawing instrument وسایل رسم فنی
Other means of transport سایر وسایل نقلیه
wracks قفسه مهمات و وسایل
deck load وسایل روی پل کشتی
caddied حامل وسایل بازیگر
demolition kit جعبه وسایل تخریب
trade something in <idiom> تعویض وسایل کهنه
gimmickry وسایل اغفال یا تقلب
drawing instrument وسایل نقشه کشی
fracture مو برداشتن قطعات و وسایل
check out equipment وسایل بازدید محل
incoming traffic جاده وسایل که می آیند
characteristics مشخصات ومختصات وسایل
splint وسایل شکسته بندی
pictorial وسایل تصویری یا تصویرنهایی
apparatus اسباب و وسایل ژیمناستیک
process و وسایل کنترل و پشتیبانی
accommodations منزل وسایل راحتی
accommodation منزل وسایل راحتی
mass media وسایل ارتباط جمعی
gadgetry وسایل کوچک مکانیکی
plug ورودی که به وسایل مختلف
plugging ورودی که به وسایل مختلف
plugs ورودی که به وسایل مختلف
gates وسایل ورود ورودیه
aircraft arresting complex وسایل مهار هواپیما
rack قفسه مهمات و وسایل
care and handling مراقبت و دستکاری وسایل
processes و وسایل کنترل و پشتیبانی
caddy حامل وسایل بازیگر
authentication equipment وسایل تعیین نشانی
authentication equipment وسایل تعیین معرف
attack size استعداد وسایل درگیر در تک
attachment plug دوشاخه وسایل برقی
salvage اوراق کردن وسایل
salvaged اوراق کردن وسایل
salvaging اوراق کردن وسایل
athletic suporters وسایل محافظتی ورزشکار
bank مجموعهای از وسایل مشابه
assembly order دستور مونتاژ وسایل
banks مجموعهای از وسایل مشابه
gate وسایل ورود ورودیه
golf bag کیف وسایل گلف
twin plug دو شاخه وسایل برقی
pararaft وسایل نجات چتربازی
motorsports ورزشهای با وسایل موتوری
place settings وسایل میز غذاخوری
place setting وسایل میز غذاخوری
stockage وسایل موجودی در انبار
hi fi وسایل ایجاد صدا
high lift device وسایل برای زیاد
mess gear وسایل نظافت نهارخوری
individual reserves وسایل ذخیره انفرادی
mounting سوار کردن وسایل
means are not a وسایل فراهم نیست
materiel readiness امادگی رزمی وسایل
pool equipment وسایل پارک موتوری
provisions وسایل لازم توشه ها
two pin plug دو شاخه وسایل برقی
incommunicado بدون وسایل ارتباط
sail locker انبار وسایل ملوانی
servicae life عمر خدمتی وسایل
caddies حامل وسایل بازیگر
caddying حامل وسایل بازیگر
gun bag کیسه وسایل توپ
light armor وسایل زرهی سبک
penetration aids وسایل تولید نفوذ
gripping appliance وسایل بست و مهارکنندگی
communication مراوده وسایل ارتباطی
on hand وسایل موجود درانبار
caddie حامل وسایل بازیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com