Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
acreage
وسعت زمین به جریب
Other Matches
acre foot
یک جریب آب
acre inch
21/1 یک جریب اب
acre
جریب فرنگی
nanoacre
بیلیونیم جریب
acres
جریب فرنگی
acre foot or acre foot
یک جریب اب برابربا6/2321مترمکعب اب
rood
مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
scope
وسعت
vastity
وسعت
sizes
وسعت
expanse
وسعت
broadness
وسعت
capaciousness
وسعت
vastitude
وسعت
vastness
وسعت
extensiveness
وسعت
amphleness
وسعت
spaciousness
وسعت
spreads
وسعت
spread
وسعت
size
وسعت
largeness
وسعت
comprehensiveness
وسعت
extent
وسعت
horizon
وسعت
to the tune of
<idiom>
به وسعت
floorage
وسعت کف
tract
حد وسعت
tracts
حد وسعت
horizons
وسعت
expanses
وسعت
expansion
وسعت
gamut
وسعت
immenseness
وسعت
roominess
وسعت
purview
وسعت
space
وسعت
spaces
وسعت
expansiveness
وسعت جامعیت
breadth
وسعت نظر
amplifying
وسعت دادن
range
حدود وسعت
forestation
وسعت جنگل
your vocabulary is limited
وسعت لغت
ranges
حدود وسعت
airt
یک چهارم وسعت
ranged
حدود وسعت
reached
وسعت حدود
reaches
وسعت حدود
compass
وسعت دایره
limit
اندازه وسعت
reach
وسعت حدود
scale of project
وسعت طرح
ambit
وسعت محوطه
amplify
وسعت دادن
amplifies
وسعت دادن
amplified
وسعت دادن
liberalism
وسعت نظر
reaching
وسعت حدود
latitudes
ازادی عمل وسعت
width
وسعت چیز پهن
tether
وسعت افسار کردن
latitude
ازادی عمل وسعت
tethers
وسعت افسار کردن
tethering
وسعت افسار کردن
tethered
وسعت افسار کردن
largess
مساعدت وسعت نظر
breadth of mind
بزرگی یا وسعت فکر
latitudinarianism
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
sweep
وسعت میدان دید جارو
escalation
افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal.
مانند هر کودک، او
[زن]
وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
single track
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
earthing
زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
floor
کف زمین
ground surface
کف زمین
acres
زمین
floors
کف زمین
floored
کف زمین
acre
زمین
grazes
زمین
fields
زمین
grazed
زمین
fielded
زمین
field
زمین
graze
زمین
grass roots
کف زمین
norland
زمین
domain
زمین
ground line
خط زمین
rooter
زمین کن
floor
کف زمین
terrain
زمین
domains
زمین
globes
زمین
real estate
زمین
this earthly round
زمین
ground
زمین
earth
زمین
globe
زمین
extra terrestrial
زمین
ground
: زمین
soil
زمین
geodetically
زمین
soiling
زمین
land n
زمین
land
زمین
earths
زمین
cinder track
زمین دو
aerospace
جو زمین
cinder tracks
زمین دو
lackland
بی زمین
tellus
زمین
soils
زمین
ground
کف زمین
geosphere
زمین سپهر
geostrategy
زمین شناسی
geotropism
زمین گرایی
flat ground
زمین مسطح
geochemistry
زمین شیمی
field of play
زمین بازی
geodesy
زمین سنجی
flat ground
زمین تخت
glebe
زمین خاک
glebe
زمین وقف
geotaxis
زمین گرایی
earth socket
پریز زمین
earth terminal
ترمینال زمین
feature line
خط عوارض زمین
earthward
بطرف زمین
geoisotherm
همدمای زمین
earthing
اتصال زمین
elevated ground
زمین بلند
earthwards
بطرف زمین
earthing strap
تسمه زمین
geotherm
همدمای زمین
earthling
اهل زمین
earthwards
سوی زمین
geoid
زمین دیسه
earthmoving
حرکت زمین
earth's attraction
ربایش زمین
emblements
حاصل زمین
emblements
محصول زمین
foreland
زمین جلوامده
earth's axis
محور زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com