English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
English Persian
broaden وسیع کردن منتشر کردن
broadened وسیع کردن منتشر کردن
broadening وسیع کردن منتشر کردن
broadens وسیع کردن منتشر کردن
Other Matches
propagating منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagates منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagate منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
publishes طبع ونشر کردن منتشر کردن
publish طبع ونشر کردن منتشر کردن
published طبع ونشر کردن منتشر کردن
gum وسیع کردن
room وسیع تر کردن
gums وسیع کردن
gummed وسیع کردن
rooms وسیع تر کردن
gumming وسیع کردن
circulate دایر کردن منتشر کردن
to put forth منتشر کردن چاپ کردن
circulates دایر کردن منتشر کردن
circulated دایر کردن منتشر کردن
broadcasts منتشر کردن
irradiated منتشر کردن
irradiates منتشر کردن
spreads منتشر کردن
irradiating منتشر کردن
give forth منتشر کردن
diffuses منتشر کردن
put forth منتشر کردن
diffused منتشر کردن
diffuse منتشر کردن
spread منتشر کردن
irradiate منتشر کردن
diffusing منتشر کردن
broadcast منتشر کردن
enlarge توسعه دادن وسیع کردن
enlarged توسعه دادن وسیع کردن
enlarging توسعه دادن وسیع کردن
enlarges توسعه دادن وسیع کردن
republish دوباره منتشر کردن
circumfuse باطراف منتشر کردن
spread منتشر کردن یا شدن
spreads منتشر کردن یا شدن
diffuse نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffuses نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffused نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffusing نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
spread [منتشر کردن مایع روی سطح]
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
issuant منتشر کننده منتشر شونده
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
spacious وسیع
ample وسیع
roomy وسیع
roomiest وسیع
roomier وسیع
champaign وسیع
far-reaching وسیع
capacious وسیع
captious وسیع
far reaching وسیع
abroad وسیع
extensive وسیع
vast وسیع
immense وسیع
larger وسیع
large وسیع
of a wide scope وسیع
largest وسیع
panoramic وسیع
vasty وسیع
wide فراخ وسیع
heavy advertising تبلیغات وسیع
vastly بطور وسیع
immensely بطور وسیع
extensive cultivation زراعت وسیع
to cover much ground وسیع بودن
extensive agriculture کشاورزی وسیع
plausive وسیع محتمل
widest نامحدود وسیع
capaciously بطور وسیع
broadly بطور وسیع
superhighway جاده وسیع
widest فراخ وسیع
latitudinarianism وسیع نظری
wider فراخ وسیع
superhighways جاده وسیع
comprehensive وسیع محیط
widish نسبتا وسیع
wide نامحدود وسیع
wider نامحدود وسیع
latifundia املاک وسیع
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
broadcast منتشر
broadcasts منتشر
large minded دارای فکر وسیع
broad minded دارای فکر وسیع
steppes جلگه وسیع بی درخت
steppe جلگه وسیع بی درخت
inedited منتشر نشده
spreader منتشر کننده
circulate منتشر شدن
get abroad منتشر شدن
to make a noise منتشر شدن
diffusing منتشر شده
circulates منتشر شدن
diffusor منتشر کننده
diffused منتشر شده
diffuses منتشر شده
diffuser منتشر کننده
diffuse منتشر شده
distributed capacity فرفیت منتشر
circulated منتشر شدن
unissued <adj.> منتشر نشده
incident light نور منتشر
broadcasts توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
ground swell طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
broadcast توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
large scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large-scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
avenuse خیابان وسیع راهرو باغ
large scale production method روش تولیدبه مقیاس وسیع
broadloom ساخته شده درکارگاه وسیع
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
spread منتشر شدن انتشار
unissued shares سهام منتشر نشده
spreads منتشر شدن انتشار
pantropic منتشر درنواحی گرمسیری
reported statistics امارهای منتشر شده
release منتشر ساختن رهایی
pantropical منتشر درنواحی گرمسیری
propagated error اشتباه منتشر شده
widespread شایع همه جا منتشر
widespreading شایع همه جا منتشر
diffusively بطور منتشر و یا مفصل
releases منتشر ساختن رهایی
released منتشر ساختن رهایی
crown green bowls بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
regions محوطه بسیار وسیع وبی انتها
region محوطه بسیار وسیع وبی انتها
hidden momentum of population growth به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
epizootic منتشر شونده درمیان جانوران
blowy بسهولت باطراف منتشر شونده
emitter منتشر کننده پس دهنده امواج
the volume that preceded جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد
posthumous منتشر شده پس از مرگ نویسنده
land office business کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
get about ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
the disease threatens to sprea این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
periodicals مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
This dictionary is published(printed) in three volumes. این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Xerox PARC مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
lightest دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lighted دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
led دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
wats Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com