Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
amphibian
وسیله اب و خاکی
Other Matches
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
assault craft
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
antiamphibious minefield
میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
amphibious pack
تک اب خاکی
amphibious
اب خاکی
worldly
خاکی
earthly
خاکی
terrestrial
خاکی
terrene
خاکی
earth dam
سد خاکی
tellurian
خاکی
earthen
خاکی
embankment dam
سد خاکی
embankments
سد خاکی
mundane
خاکی
wood louse
خر خاکی
earthy
خاکی
embankment
سد خاکی
earthborn
خاکی
edaphic
خاکی
earth fill dam
سد خاکی
dust colour
خاکی
earth-bound
خاکی
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
earth born
خاکی فانی
vault formed in the earth
طاق خاکی
soil
خاکی کردن
vallation
دیوار خاکی
earth dam
بند خاکی
earthwork
ختل خاکی
milleped
جنس خر خاکی
bordering
پشته خاکی
bordered
پشته خاکی
border
پشته خاکی
soiling
خاکی کردن
earethliness
خاکی بودن
adaphic organism
زیستمند خاکی
mold etc
خاکی کردن
amphibious tank
تانک اب خاکی
semiterrestrial
نیمه خاکی
earth work
عملیات خاکی
earthiness
طبیعت خاکی
rain worm
کرم خاکی
earth road
راه خاکی
amphibious transport ship
ترابر اب خاکی
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
angleworm
کرم خاکی
amphibious reconnaissance
شناسایی اب خاکی
amphibious operation
عملیات اب خاکی
staging
تمرین اب خاکی
terricolous
خاکزی خاکی
dew worm
کرم خاکی
pulverulence
حالت خاکی
earth work
کارهای خاکی
amphibious pack
بارهای اب خاکی
alkaline earth
قلیایی خاکی
milliped
جنس خر خاکی
amphibious force
نیروی اب خاکی
amphibious lift
ترابری اب و خاکی
earthiness
خاکی بودن
landing forces
قوای اب خاکی
ground ivy
پاپیتال خاکی
earthworks
عملیات خاکی
khaki
خاکی رنگ
homogeneous earth dam
سد خاکی همگن
warping tug
یدک کش اب خاکی
amphibious
خاکی و ابی
amphibian
ابی خاکی
amphibian
هواپیمای اب و خاکی
dust color
رنگ خاکی
earthworm
کرم خاکی
earthworms
کرم خاکی
geophyte
گیاه خاکی
landing party
گروه اب خاکی
terrestrial
زمین خاکی
embankments
دیوار خاکی
dun
سمند خاکی
soils
خاکی کردن
fuse plug
سرریز خاکی
lobworm
کرم خاکی
zoned earth dam
سد خاکی ناهمگن
embankment
دیوار خاکی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious squadron
گردان عملیات اب خاکی
landing ship dock
اسکله فرود اب خاکی
landing threshold
استانه فرود اب خاکی
borrow area
محل قرضه سد خاکی
amphibious lift
حمل ونقل اب خاکی
amphibious demonstration
عملیات اب خاکی نمایشی
alkaline earth metal
فلز قلیایی خاکی
amphibious task force
گروه رزمی اب خاکی
amphibious tractor
خودروشنی دار اب خاکی
brandling
یکجور کرم خاکی
benching
جان پناه خاکی
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
assault ships
ناوهای هجومی اب خاکی
establishing authority
فرماندهی نیروهای اب خاکی
joint amphibious operations
عملیات مشترک اب خاکی
boat team
تیم قایق اب خاکی
amphibious transport dock
ناومخصوص ترابری اب خاکی
navvy
کارگر کارهای خاکی
amphibious demonstration
عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious control group
گروه کنترل اب خاکی
navvies
کارگر کارهای خاکی
vale
زمین جهان خاکی
vales
زمین جهان خاکی
shoulder
دو طرف خاکی جاده
shouldered
دو طرف خاکی جاده
shouldering
دو طرف خاکی جاده
shoulders
دو طرف خاکی جاده
advance force
نیروی جلودار اب خاکی
man of mould
انسان خاکی یا فانی
alkaline earth oxide
فلز قلیایی خاکی
amphibian floats
شناورهای ابی خاکی
verge
شانه خاکی جاده
verges
شانه خاکی جاده
amphibious assault ship
ناو هجومی اب و خاکی
amphibious assault ship
ناومخصوص هجوم اب و خاکی
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
numbered wave
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
landing threshold
نقطه شروع عملیات اب خاکی
curf
خاکی که اجر از ان تهیه میشود
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
barbette
تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
pay dirt
<idiom>
زیر خاکی پیدا کردن
What on earth shall I do now?
حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
benching
تختک خاکی پله بندی
earthworks
خاک کاری کارهای خاکی
khaki
لباس کار خاکی رنگ
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
agc
ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
initiating directive
دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
good
مسیر خاکی مرطوب و محکم
scraper
یکی از ماشینهای عملیات خاکی
tractor
قایق اب خاکی شنی دار
tractors
قایق اب خاکی شنی دار
amphibious command ship
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
amphibious transport dock
ناو حمل و نقل اب خاکی
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
phased
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
serials
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
causeway
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
causeways
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
assault shipping
ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com