Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 226 (14 milliseconds)
English
Persian
tie in
وسیله ارتباط
tie-in
وسیله ارتباط
tie-ins
وسیله ارتباط
Search result with all words
dialogue
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialogues
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
communication
سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
log
برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه
logs
برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
linkage
اتصال وسیله ارتباط
linkages
اتصال وسیله ارتباط
disconnect
قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnecting
قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnects
قط ع ارتباط بین دو وسیله
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
dialog
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
PIA
مداری که به کامپیوتر امکان ارتباط با وسیله جانبی میدهد با تامین پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن در رسانه
wigway
ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
Other Matches
teleconferencing
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
phases
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phase
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
radar prediction
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
communicating
ارتباط
link
ارتباط
coherence
ارتباط
correlation
ارتباط
liaisons
ارتباط
hookup
ارتباط
rapport
ارتباط
liaison
ارتباط
coherency
ارتباط
intercommunication
ارتباط
ligature
خط ارتباط
connection
ارتباط
concernment
ارتباط
correspondence
ارتباط
relation
ارتباط
relationships
ارتباط
correspondency
ارتباط
communication
ارتباط
enchainment
ارتباط
relationship
ارتباط
correspondences
ارتباط
connexions
ارتباط
mass communication
ارتباط جمعی
logging off
قطع ارتباط
login
قطع ارتباط
arithmetic relation
ارتباط محاسباتی
logout
قطع ارتباط
selective signalling
ارتباط مخصوص
logging in
برقراری ارتباط
wires
ارتباط باسیم
put through
ارتباط پیداکردن
signal communications
ارتباط و مخابرات
log out
قطع ارتباط
communicate
ارتباط گرفتن
wire
ارتباط باسیم
connects
ارتباط رخها
visual communication
ارتباط بصری
communicates
ارتباط گرفتن
trunk line cable
کابل ارتباط
subcontrariety
ارتباط قیاسی
telephone communication
ارتباط تلفنی
relational
ارتباط شرح
relevancy
ربط ارتباط
intercom
ارتباط داخلی
intercoms
ارتباط داخلی
synchronous communication
ارتباط همزمان
one sided communication
ارتباط یکسویه
communications
ارتباط و مخابرات
telecommunication
ارتباط دوربرد
agency of communications
منبع ارتباط
mitwelt
ارتباط با همنوع
communicated
ارتباط گرفتن
connect
ارتباط رخها
log on
برقراری ارتباط
wire communication
ارتباط با سیم
cryptocommunication
ارتباط رمز
data communication
ارتباط داده ها
telecommunications
ارتباط تلگرافی
telecommunications
ارتباط از دور
direct relationship
ارتباط مستقیم
disaffiliation
عدم ارتباط
disconnectedly
بدون ارتباط
disconnection
قطع ارتباط
disjointedness
عدم ارتباط
extraneity
عدم ارتباط
extraneousness
عدم ارتباط
background communication
ارتباط پس زمینه
juxtaposition
ارتباط اجباری
conversational interaction
ارتباط محاورهای
connexion
ارتباط اتصال
communicability
قابلیت ارتباط
communicability
ارتباط پذیری
communicable
قابل ارتباط
tie in
ارتباط دادن
tie-in
ارتباط دادن
communication network
شبکه ارتباط
communication theory
نظریه ارتباط
tie-ins
ارتباط دادن
bond
ارتباط چسب
communication
ارتباط و مخابرات
attachment plug
دوشاخه ارتباط
data communication
ارتباط دادهای
inverse relationship
ارتباط معکوس
intercommunication
ارتباط داخلی
relevance
ربط ارتباط
inaccessible
ارتباط ناپذیر
correlation
ارتباط داشتن
intercommunion
ارتباط مشترک
association
پیوند ارتباط
asynchronous commuinication
ارتباط ناهمزمان
log in
برقراری ارتباط
log off
قطع ارتباط
association coefficient
ضریب ارتباط
inaccessibility
ارتباط ناپذیری
associations
پیوند ارتباط
synchronous
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
concentrator
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
radar tracking
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
tracked vehicle
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
mass media
وسایل ارتباط جمعی
incommunicado
بدون وسایل ارتباط
communication network
شبکه ارتباط و مخابرات
combat liaison
ربط و ارتباط رزمی
landing signal officer
افسر ارتباط فرود
backgrounds
فعالیت ارتباط دادهای
background
فعالیت ارتباط دادهای
liaising
ارتباط پیدا کردن
tele communication
ارتباط دور برد
pecking order
<idiom>
راه ارتباط بایکدیگر
interlocked
بهم ارتباط داشتن
liaise
ارتباط پیدا کردن
liaised
ارتباط پیدا کردن
piezoelectric
ارتباط در بعضی موادکریستالی
liaises
ارتباط پیدا کردن
disrelation
عدم ارتباط بی ارتباطی
inconsequence
فقدان ارتباط منطقی
interlock
بهم ارتباط داشتن
interlocks
بهم ارتباط داشتن
communicate
ارتباط برقرار کردن
interlocking
بهم ارتباط داشتن
cryptocommunication
ارتباط ومخابرات رمزی
correlation
ارتباط همبسته کردن
dealing
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
synesis
ارتباط مفاهیم ربط معانی
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
groups
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
intercommunication system
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
extrajudicial
بدون ارتباط به موضوع دعوی
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
coherent
دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
group
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
primary
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
equipotential bonding conductor connection
ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
journals
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
logging-on
برقراری ارتباط
[رایانه شناسی]
interactive
که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
communicates
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com