Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
it is ministerial to culture
وسیله ترقی فرهنگ است
Other Matches
onomasticon
فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
culturing
فرهنگ
lexicons
فرهنگ
lexicon
فرهنگ
cultures
فرهنگ
kultur
فرهنگ
dictionaries
فرهنگ
culture
فرهنگ
lowbrow
بی فرهنگ
dictionary
فرهنگ
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
Arabic
فرهنگ عربی
rhyming dictionary
فرهنگ قوافی
vocabularies
فرهنگ لغات
vocabulary
فرهنگ لغات
subculture
خرده فرهنگ
class culture
فرهنگ طبقهای
graecism
فرهنگ یونانی
lexicon
[dictionary]
فرهنگ لغات
urbiculture
شهر فرهنگ
educative
فرهنگ بخش
lexicography
فرهنگ نویسی
folklore
فرهنگ قومی
subculture
فرهنگ فرعی
deculturation
فرهنگ باختگی
word book
فرهنگ لغات
glossary
فرهنگ لغات
dictionary
فرهنگ لغات
thesauruses
فرهنگ جامع
wordbook
فرهنگ لغات
data dictionary
فرهنگ داده ها
gradus
فرهنگ عروضی
dictionary
فرهنگ لغات
abclution
فرهنگ ناپذیری
deculturation
فرهنگ زدایی
walking dictionary
فرهنگ متحرک
etymologicon
فرهنگ مشتقات
subcultures
خرده فرهنگ
armenian
فرهنگ ارمنی
subcultures
فرهنگ فرعی
enculturation
فرهنگ اموزی
an a to a dictionary
ضمیمه فرهنگ
dictionaries
فرهنگ لغات
national culture
فرهنگ ملی
acculturation
فرهنگ پذیری
gazetteer
فرهنگ جغرافیایی
thesaurus
فرهنگ جامع
acculturate
فرهنگ پذیرفتن
ministry of education
وزارت فرهنگ
iranism
فرهنگ ایرانی
encyclopaedia
فرهنگ جامع
ministry education
وزارت فرهنگ
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
culture fair tests
ازمونهای فرهنگ- نابسته
glossary
فرهنگ لغات دشوار
dictionary program
برنامه فرهنگ لغات
lexical
وابسته به فرهنگ نویسی
eeglish persian dictionary
فرهنگ انگلیسی به فارسی
culture bound tests
ازمونهای فرهنگ- بسته
lexical
وابسته به فرهنگ لغات
chung shin sooyak
فرهنگ اخلاقی تکواندو
culture free tests
ازمونهای فرهنگ- نابسته
hellenist
متخصص فرهنگ یونان
an a to a dictionary
ذیل یاملحقات فرهنگ
glossaries
فرهنگ لغات دشوار
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
vocabular
مربوط به فرهنگ لغات زبان
germanist
دانشمند فرهنگ و زبان المانی
Brahmin
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
slavist
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
glossaries
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
slavicist
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
occidentalism
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
Brahmins
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
glossary
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
lexicography
فرهنگ نویسی واژه نگاری
americanist
متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
philistia
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
culturist
فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
intercultural
وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
philistine
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistines
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean .
فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
Indian style
[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me!
به من خیلی نزدیک نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
Don't touch me!; Don't you touch me!
وارد منطقه شخصی من نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
humanism
مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
This dictionary has many examples of how idioms are used .
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
processions
ترقی
improvement
ترقی
advancement
ترقی
procession
ترقی
aggrantizement
ترقی
progressed
ترقی
progresses
ترقی
improvements
ترقی
promotion
ترقی
increased
ترقی
progressing
ترقی
progress
ترقی
boosts
ترقی
appreciation
ترقی
delelopment
ترقی
up-and-coming
رو به ترقی
upswing
ترقی
boost
ترقی
jumps
ترقی
jumped
ترقی
jump
ترقی
increases
ترقی
rises
ترقی
rise
ترقی
increment
ترقی
increase
ترقی
appreciations
ترقی
pickup
ترقی
promotions
ترقی
boosted
ترقی
increments
ترقی
boosting
ترقی
betterment
ترقی
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post
ازیک وسیله به وسیله دیگر
This dictionary is published(printed) in three volumes.
این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
occidentalist
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
progressionist
ترقی خواه
appreciations
ترقی قیمت
advance
ترقی دادن
advance
ترقی مساعده
progressist
ترقی خواه
advances
ترقی مساعده
appreciation
ترقی قیمت
economic progress
ترقی اقتصادی
price increase
ترقی قیمت
developments
ترقی نمو
development
ترقی نمو
frozen
بدون ترقی
advancing
<adj.>
ترقی دادن
advancing
ترقی مساعده
booms
ترقی ناگهانی
booms
ترقی کردن
progress
ترقی جریان
progressed
ترقی جریان
climb
ترقی کردن
climbed
ترقی کردن
progresses
ترقی جریان
climbing
ترقی کردن
climbs
ترقی کردن
booming
ترقی کردن
progressiveness
ترقی خواهی
lift
سرقت ترقی
growths
افزایش ترقی
fluctuation
ترقی و تنزیل
boosting
ترقی کردن
lifted
سرقت ترقی
lifting
سرقت ترقی
promotor
ترقی دهنده
lifts
سرقت ترقی
growth
افزایش ترقی
progressivist
ترقی خواه
progressivism
ترقی خواهی
progressing
ترقی جریان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com