Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
rain gage |
وسیله سنجش میزان بارندگی |
|
|
Other Matches |
|
pluviometric |
مبنی بر سنجش مقدار بارندگی |
precipitation |
میزان بارندگی |
lapseratc |
میزان بارندگی به نسبت بلندی ها |
dry year |
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است |
wet year |
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست |
rain discharge |
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی |
cetane rating |
اشل عددی برای سنجش میزان بهسوزی سوختهای موتورهای دیزل |
meters |
وسیله سنجش |
meter |
وسیله سنجش |
limit gage |
وسیله سنجش تلرانس |
ceilometer |
وسیله سنجش ارتفاع ابر |
measuring technique |
متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری |
pyrometer |
وسیله سنجش درجه حرارت هوا در بالن |
brinell hardness |
سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش |
bathyconductograph |
وسیله اندازه گیری میزان هادی بودن اب |
tuner |
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره |
tuners |
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره |
sensor |
وسیله نوری الکتریکی که با توجه به میزان نور سیگنال تولید میکند |
photographic dosimetry |
روش اندازه گیری میزان دوزاتمی جذب شده به وسیله افراد از روی عکس بدن انها |
scalar |
توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج |
ppi gauge |
معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی |
availability |
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو |
bond albedo |
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
snowfall |
بارندگی |
precipitation of moisture |
بارندگی |
the rainy season |
بارندگی |
rain fall |
بارندگی |
snowfalls |
بارندگی |
rainfall |
بارندگی |
onfall |
بارندگی |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
annual precipitation |
بارندگی سالیانه |
monsoon |
موسم بارندگی |
rains |
بارندگی باریدن |
raining |
بارندگی باریدن |
rainfall intensity |
شدت بارندگی |
hyerograph |
نقشه بارندگی |
rain |
بارندگی باریدن |
effective rainfall |
بارندگی موثر |
downpour |
بارندگی زیاد |
rained |
بارندگی باریدن |
downpours |
بارندگی زیاد |
monsoons |
موسم بارندگی |
onding |
بارندگی زیاد |
average annual precipitation |
متوسط بارندگی سالینه |
hyetology |
علم یا مبحث بارندگی |
rainfall area |
منطقه بارش ناحیه بارندگی |
these cloud promise rain |
این ابرها خبر از بارندگی میدهند |
These clouds are a sign of rain . |
این ابرها علامت بارندگی است |
intensity of rain fall |
شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود |
ephemeral stream |
رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد |
tunes |
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره |
tune |
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
quady |
رودی که فقط در فصل بارندگی جریان دارد و دربقیه فصول خشک میباشد |
self adjusting |
بخودی خود میزان شونده خود میزان |
isobath |
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
tie down |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
trainers |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
immersion proof |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
trainer |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
plotters |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
plotter |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
auxiliary contours |
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی |
hyetography |
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
outputs |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
devices |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
storm water |
فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی |
ponderingly |
با سنجش |
evaluations |
سنجش |
poneration |
سنجش |
g |
سنجش |
ponderation |
سنجش |
evaluation |
سنجش |
deliberation |
سنجش |
measurment |
سنجش |
appraisal |
سنجش |
scalar |
سنجش |
deliberations |
سنجش |
assessments |
سنجش |
assay |
سنجش |
appraisals |
سنجش |
assessment |
سنجش |
assays |
سنجش |
measure |
سنجش |
measurement |
سنجش |
scaling |
سنجش |
pondering |
سنجش |
ponder |
سنجش |
measurements |
سنجش |
ponders |
سنجش |
evalution |
سنجش |
degress of comparison |
سنجش |
pondered |
سنجش |
communication |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
dual capable |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
from pillar to post |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
measuring sensitivity |
حساسیت سنجش |
measuring cable |
کابل سنجش |
surveyor's chain |
زنچیر سنجش |
measuring technique |
روش سنجش |
biometrics |
زیست سنجش |
market appraisal |
سنجش بازار |
rating |
سنجش توان |
measuring technique |
تکنیک سنجش |
comparative measurement |
سنجش مقایسهای |
measuring thermocouple |
ترموکوپل سنجش |
measuring system |
سیستم سنجش |
measuring diaphragm |
دیافراگم سنجش |
measuring circuit |
مدار سنجش |
precision measurment |
سنجش دقیق |
measuring generator |
مولد سنجش |
measuring junction |
محل سنجش |
measuring range |
ناحیه ی سنجش |
measuring range |
حیطه سنجش |
measuring position |
محل سنجش |
measuring junction |
نقطه سنجش |
measuring method |
اسلوب سنجش |
measuring period |
مدت سنجش |
measuring period |
دوره سنجش |
measuring frequency |
فرکانس سنجش |
graduated steel straight edge |
شینه سنجش |
measuring error |
خطای سنجش |
measuring coil |
بوبین سنجش |
measuring current |
جریان سنجش |
measuring switch |
کلید سنجش |
high accuracy measurement |
سنجش دقیق |
measuring relay |
رله سنجش |
sociometry |
سنجش افکاراجتماعی |
measuring rectifier |
یکسوکننده سنجش |
ratings |
سنجش توان |
measuring diaphragm |
ممبران سنجش |
measuring point |
نقطه سنجش |
delib erator |
سنجش کننده |
method of measurment |
روش سنجش |
emergency measure |
سنجش اضطراری |
datum line |
خط مبنای سنجش |
comparisons |
تطبیق سنجش |
metage |
حق سنجش قپانداری |
depth measurement |
سنجش گودی |
measurment |
سنجش اندازه |
comparison |
تطبیق سنجش |
frequency measurement |
سنجش فرکانس |
font metric |
سنجش فونت |
clocked |
با سنجش زمان |
assays |
ازمایش سنجش |
ponderability |
سنجش پذیری |
ponderable |
قابل سنجش |
measurable |
سنجش پذیر |
assay |
ازمایش سنجش |
volumetric analysis |
سنجش حجمی |
voltage measuring |
سنجش فشارالکتریکی |
voltage measuring |
سنجش ولتاژ |
measuring voltage |
فشار سنجش |
indirect measurement |
سنجش غیرمستقیم |
comparative measurement |
سنجش قیاسی |
incommensurable |
سنجش ناپذیر |
pulmometry |
سنجش گنجایش شش |
colorimetry |
سنجش رنگ |
measuring transductor |
ترانسدوکتور سنجش |
measuring thermocouple |
عنصرحرارتی سنجش |
accuracy to gage |
دقت سنجش |
measuring unit |
عضو سنجش |
measuring unit |
واحد سنجش |
handshaking |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshake |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshakes |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
interserviceable |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
cycle |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycled |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycles |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
aerometry |
سنجش غلظت هوا |
barometry |
سنجش فشار هوا |
photomrtry |
سنجش شدت روشنایی |