English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
medium of exchange وسیله مبادله
Search result with all words
exchange of notes نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
Other Matches
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
interchange مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshake سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
trucked مبادله
trucks مبادله
trucking مبادله
bater مبادله
truck مبادله
talks مبادله
talked مبادله
talk مبادله
reciprocation مبادله
trade-in مبادله
bartered مبادله
bartering مبادله
exchanges مبادله
exchanged مبادله
trade-ins مبادله
trade in مبادله
interchange مبادله
interchanging مبادله
barter مبادله
exchanging مبادله
exchange مبادله
barters مبادله
interchanges مبادله
swapping مبادله
interchanged مبادله
cycled عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demands جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
tranship نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phase وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
barters مبادله پایاپای
trade مبادله کردن
bartered مبادله پایاپای
interchange مبادله کردن
traded مبادله کردن
barter مبادله تهاتری
bartering مبادله تهاتری
bourse مبادله بورس
trafficked مبادله کالا
trafficking مبادله کالا
traffics مبادله کالا
bartering مبادله پایاپای
bartered مبادله تهاتری
traffic مبادله کالا
barters مبادله تهاتری
interchanges با هم مبادله کردن
contract curve منحنی مبادله
interchangeable قابل مبادله
interchanged با هم مبادله کردن
interchanges مبادله کالا
interchanges مبادله کردن
barter مبادله پایاپای
interchanging با هم مبادله کردن
interchanging مبادله کردن
interchanging مبادله کالا
interchanged مبادله کالا
interchange با هم مبادله کردن
cambium محل مبادله
interchanged مبادله کردن
swop مبادله کردن
foreign exchange مبادله خارجی
interchange مبادله کالا
trade in مبادله کردن
trade-in مبادله کردن
chaffer مبادله کردن
trade-ins مبادله کردن
truckage مبادله جنسی
commodity exchange مبادله کالا
changed تعویض مبادله
exchanging مبادله کردن
exchange value ارزش مبادله
exchanging مبادله پول
exchange of notes مبادله یادداشتها
exchanges مرکز مبادله
exchange of flags مبادله پرچمها
exchanges مبادله کردن
exchanges مبادله پول
exchanged مرکز مبادله
rate of exchange نرخ مبادله
reciprocal trading مبادله متقابل
changing تعویض مبادله
change تعویض مبادله
fire fight مبادله اتش
intercommunicate مبادله کردن
to barter for مبادله کردن
changes تعویض مبادله
exchanger مبادله کننده
inconvertible مبادله ناپذیر
exchangeable قابل مبادله
exchanging مرکز مبادله
exchange rates نرخ مبادله
exchange rate نرخ مبادله
exchanged مبادله کردن
exchange مرکز مبادله
truckage مبادله معامله
value in exchange ارزش مبادله
terms of trade شرایط مبادله
swap مبادله کردن
swaps مبادله کردن
exchange مبادله پول
exchange مبادله کردن
swopped مبادله کردن
swopping مبادله کردن
terms of trade رابطه مبادله
exchanged مبادله پول
swapped مبادله کردن
futures exchange مبادله سلف
swops مبادله کردن
tit for tat <idiom> مبادله منصفانه
swap in مبادله کردن به داخل
swap out مبادله کردن به خارج
takeover مبادله چوب امدادی
bartered تهاتر مبادله کالاباکالا
changed پول خرد مبادله
automatic data handling سیستم مبادله خودکاراطلاعات
change پول خرد مبادله
bartering تهاتر مبادله کالاباکالا
exchange مبادله کردن تعویض
exchanged صرافی مبادله کردن
barter تهاتر مبادله کالاباکالا
exchanged مبادله کردن تعویض
exchanges صرافی مبادله کردن
exchanges مبادله کردن تعویض
exchange معاوضه و مبادله پول
olefin metathesis reaction واکنش مبادله اولفینی
exchanges معاوضه و مبادله پول
exchanging صرافی مبادله کردن
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
exchanging مبادله کردن تعویض
exchange صرافی مبادله کردن
exchanging معاوضه و مبادله پول
barters تهاتر مبادله کالاباکالا
exchanged معاوضه و مبادله پول
changes پول خرد مبادله
to spar at each other مبادله کلام کردن
lay to مبادله ضربات کردن
trade مزاحمت مبادله کالا
purchasing power parity نرخ نسبی مبادله
exchange rates نرخ مبادله ارز
exchange rate نرخ مبادله ارز
data interchange format file فایل با فرمت مبادله
rate of exchange نرخ مبادله ارز
exchange restriction کنترل مبادله ارز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com