Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
ascender
وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
Other Matches
coupler
وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
retraction lock
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
arm
وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
powering
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powers
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powered
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
major cycle
کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
actuator
وسیله مکانیکی که توسط سیگنال خارجی قابل کنترل است
selectors
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
selector
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
burster
یک وسیله مکانیکی که خروجی کامپیوتری چند صفحهای راجدا میکند
switch
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switched
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switches
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
peripheral
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
CD
وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
CDs
وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
to send to the press
برای چاپ فرستادن
serve a notice on someone
برای کسی اخطار فرستادن
lifter
وسیله مکانیکی که نور مغناطیسی را از نوک هنگام برگشت نور جدا میکند
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
to send for a person
پیغام برای کسی فرستادن که بیا
consigns
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigned
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigning
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consign
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to serve a notice on some one
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
end stop
[Engineering]
توقف
[برخورد]
[محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای]
[مهندسی]
stop
[Engineering]
توقف
[برخورد]
[محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای]
[مهندسی]
cab
اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cabs
اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
vibrator
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrators
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
(in) care of someone
<idiom>
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
invitations
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
writes
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
busying
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
mechanised
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
mechanicalism
عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
simple
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
registers
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registering
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
register
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
Viewdata
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
amphibian vehicle
وسیله نقلیه برای خشکی و اب
sub-
کد شناسایی وسیله جانبی برای دستیابی به آن
lease
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
check out time
زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
case
پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
multi purpose vehicle
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
leases
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
cases
پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
accept
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
reliability
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
horn socket
[وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
accepting
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepts
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
proms
وسیله الکترونیکی برای برنامه نویسی PROM
prom
وسیله الکترونیکی برای برنامه نویسی PROM
appliance
هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
appliances
هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
verifier
وسیله مخصوص برای تشخیص داده ورودی
arithmetic
توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
capacitance bridge
نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
sled
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
devices
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
devices
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
sleds
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
interoperability
توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
radar danning
ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
microprogram
وسیله ذخیره سازی برای نگهداری ریز کامپیوتر
communication
وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده
time charter
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
generating
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
input/output
استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص
tests
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
fosdic
وسیله ذخیره سازی برای داده کامپیوتری با استفاده از میکروفیلم
marlinespike
وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
delay
وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
flow diagram
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flowchart
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
cone penetrometer
وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
delays
وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
delaying
وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
test
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tested
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
adjustable split die
وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
generate
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generates
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generated
استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
golf car
وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
failure safety
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
reliability
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
bypassed
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
takedown
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
cts
CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
landline
خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
bypass
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
distaff
فرموک
[وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
deflector
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
pitches
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
calling
سیگنالی برای جلب توجه مردم از ترمینال یا یک وسیله به کامپوتر اصلی
worded
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
enquiry
کد کنترل مخصوص که تقاضایی برای معرفی یا وضعیت یا داده یک وسیله است
word
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
bypassing
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
pitch
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
docketing
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
input/output
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است
docket
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
condition
1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
dockets
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
adaptations
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
two man rule
قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
adaptation
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
cartridge actuated device
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
adc
وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد
takedown
حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
soak
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
handshake
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
ended
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
technical escort
پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
soaks
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
head load control
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
devices
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
ends
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
handshakes
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
Cambridge ring
استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
end
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
sequences
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequence
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
practice plug
وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
warm standby
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
scratchpad
حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
text
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
locals
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
local
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
in circuit emulator
ای که وسیله یا مدار مجتمع را تقلید میکند و وارد یک سیستم جدید یا خطادار میشود برای بررسی صحت کار ان
texts
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
chips
کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chip
کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
continuity light
وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
intelligence
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
data tablet
یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com