English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
English Persian
cleanser وسیله یا ماده تمیز کننده
cleansers وسیله یا ماده تمیز کننده
Other Matches
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
scourers تمیز کننده
scourer تمیز کننده
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
interconnection بخش ماده متصل به دو وسیله
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
fillers ماده پر کننده
filler ماده پر کننده
insulating material ماده ایزوله کننده
insulated layer ماده ایزوله کننده
coolant ماده سرد کننده
diluting media ماده رقیق کننده
exclusion clause ماده مستثنی کننده
acidulating agent ماده اسیدی کننده
coolants ماده سرد کننده
moderated ماده معتدل کننده
moderates ماده معتدل کننده
acidifier ماده اسیدی کننده
moderate ماده معتدل کننده
moderating ماده معتدل کننده
diluent ماده رقیق کننده
coolants ماده خنک کننده
wetting agent ماده خیس کننده
emulsifiers ماده امولسیون کننده
coolant ماده خنک کننده
illuminant ماده روشن کننده
clarificant ماده تصفیه کننده
accelerating agent ماده تسریع کننده
accelerant ماده تسریع کننده
sorbent ماده جذب کننده
mordant ماده ثابت کننده
disinfector ماده ضدعفونی کننده
emulsifier ماده امولسیون کننده
siccative ماده خشک کننده رنگ
naphthenate drier ماده خشک کننده نفت
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
fumigant ماده ضد عفونی کننده تدخینی
novocain ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
tracked vehicle وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
abstergent شستشو دهنده ماده پاک کننده
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
solid-state وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
exerciser آزمایش کننده یک وسیله
blasting machine وسیله منفجر کننده
remanence چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
conductors وسیله هادی اجرا کننده
conductor وسیله هادی اجرا کننده
smokey the bear وسیله تولید کننده دود
launcher حمله کننده وسیله پرتاب
benzocaine ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
ejector وسیله پرتاب کننده پوکه به خارج
externals ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
gyroscope وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
tracers فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
tracer فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
deodorants برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
deodorant برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
devices کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
point four چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
corrector وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره
text وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
texts وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
confusion reflector وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments ماده رنگی ماده ملونه
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
MIDI sequencer داده MIDI از درون دستگاه یکسان کننده میدهد. 2-وسیله سخت افزاری که داده MIDI ذخیره شده را ضب و اجرا میکند
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
discretion تمیز
purer تمیز
pure تمیز
cleans تمیز
cassation تمیز
dapper تمیز
neat and tidy تر و تمیز
contradistinction تمیز
age of reason سن تمیز
scrubby تمیز
distinction تمیز
distinctions تمیز
cleanly تمیز
neatest تمیز
neater تمیز
neat تمیز
discrimination تمیز
purest تمیز
secernment تمیز
age of discretion سن تمیز
cleanest تمیز
spiffy تمیز
clean تمیز
cleaned تمیز
discernment تمیز
mense حس تمیز
dinky تمیز
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
squeaky clean بسیار تمیز
sensory discrimination تمیز حسی
cleanest تمیز کردن
refined تمیز کرده
discernible قابل تمیز
stimulus discrimination تمیز محرک
scouring تمیز کاری
cleaned تمیز کردن
replotting تمیز کردن
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
identification تطبیق تمیز
distinguishable قابل تمیز
indiscriminately بدون تمیز
superior court دادگاه تمیز
cleans تمیز کردن
clean تمیز کردن
high court of دیوانعالی تمیز
cleanses تمیز کردن
cleanse تمیز کردن
indiscernible able تمیز ندادنی
discriminable قابل تمیز
epicritic تمیز دهنده
discriminating intellect قوه تمیز
discriminator تمیز دهنده
discerns تمیز دادن
clean bill of lading بارنامه تمیز
do the cleaning تمیز کردن
supreme court دیوان تمیز
clean تمیز کردن
discerned تمیز دادن
clean house تمیز کردن
individuate تمیز دادن
discern تمیز دادن
differentiate تمیز دادن
grooming تمیز کردن
differentiates تمیز دادن
differentiating تمیز دادن
cleansed تمیز کردن
wisps تمیز کردن
wisp تمیز کردن
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
antiseptics تمیز و پاکیزه مشخص
cleanest تمیز کردن چیزی
antiseptic تمیز و پاکیزه مشخص
emblazoned تمیز چاپیا دوختهشده
clean تمیز کردن چیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com