Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
English
Persian
acknowledges
وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledging
وصول نامهای را اشعار داشتن
Other Matches
acknowledge
وصول نامه ای را اظهار داشتن
del credere agent
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
rhapsodiz
اشعار
lyrics
اشعار غنائی
librettos
اشعار اپرا
libretto
اشعار اپرا
epopee
اشعار حماسی
indication
اشعار نشانه
poetry
اشعار نظم
lyries
اشعار غنائی
libretti
اشعار اپرا
libretto
کتاب اشعار اپرا
nursery rhyme
اشعار مخصوص کودکان
libretti
کتاب اشعار اپرا
librettists
نویسنده اشعار اپرا
lyricists
نویسندهی اشعار غنایی
lyricist
نویسندهی اشعار غنایی
librettist
نویسنده اشعار اپرا
epos
اشعار رزمی پیشینیان
librettos
کتاب اشعار اپرا
nursery rhymes
اشعار مخصوص کودکان
epistolary
نامهای
rhapsode
دوره گردی که اشعار رزمی
lyrism
پیروی از سبک اشعار بزمی
the underwritten names
نامهای زیرین
letter-bomb
بمب نامهای
i had a lettr from him
نامهای از او داشتم
send a letter
نامهای بفرستید
letter-bombs
بمب نامهای
iambize
اشعار هجایی بسبک وتدمجموع ساختن
bardolater
شیفته اشعار وسبک شعری شکسپیر
epos
مجموعه اشعار محتوی افسانههای ملی
winged horse
شعر نظم اشعار لطف شاعرانه
vers de societe
اشعار سبک و نغز وطعنه امیز
dictionary sort
ترتیب واژه نامهای
to readdress a letter
عنوان نامهای را عوض کردن
goliard
دانجشوی اواره قرون 21 و31 که اشعار هجایی میخوانده
rhapsodies
اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
rhapsody
اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
blind letter
نامهای که نام ونشان روشن ندارد
to prove a will
درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
book message
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
pasquinade
جرشفت هجو نامهای که درجایگاه عمومی بزنند
an open letter
نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
p sanction
حکم سلطنتی یاتصویب نامهای که صورت قانون راپیدامیکند
officinal names of drugs
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
round robin (letter)
<idiom>
نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
open policy
بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open cover
بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
note
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
letter de chancellerie
نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
noting
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
notes
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
consular convention
عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
letters patent
نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
letters patent
نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
wild card
روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
collection
وصول
reception
وصول
collections
وصول
receptions
وصول
recoveries
وصول
recovery
وصول
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
outstanding
وصول نشده
receipt
اعلام وصول
recovers
وصول کردن
recovering
وصول کردن
recover
وصول کردن
recoveries
وصول جبران
accessibility
قابلیت وصول
recoverable
قابل وصول
accessible
قابل وصول
line of approach
راه وصول
get in
وصول کردن
receipt
وصول کردن
receipts
اعلام وصول
recovery
وصول جبران
receipts
وصول کردن
outstandingly
وصول نشده
recvery
استرداد وصول
achievable
<adj.>
قابل وصول
levier
مالیات وصول کن
doable
<adj.>
قابل وصول
contrivable
<adj.>
قابل وصول
collecting books
وصول مطالبات
collects
وصول کردن
acknowledgment
اعلام وصول
collection order
دستور وصول
to get in
وصول کردن
levying
وصول مالیات
levy
وصول مالیات
levies
وصول مالیات
collect
وصول کردن
come at able
قابل وصول
collection fee
هزینه وصول
collection charges
هزینه وصول
acknowledgement of receipt
اعلام وصول
collectible
قابل وصول
collectable
قابل وصول
collecting debts
وصول مطالبات
cleared cheque
چک وصول شده
certificate of receipt
گواهی وصول
receive
وصول کردن
collection charge
هزینه وصول
receives
وصول کردن
levied
وصول مالیات
manageable
<adj.>
قابل وصول
workable
<adj.>
قابل وصول
collecting
وصول کردن
makeable
<adj.>
قابل وصول
executable
<adj.>
قابل وصول
recipient
وصول کننده
practicable
<adj.>
قابل وصول
possible
[doable, feasible]
<adj.>
قابل وصول
recipients
وصول کننده
makable
<adj.>
قابل وصول
accession
تابع وصول
makable
[spv. makeable]
<adj.>
قابل وصول
feasible
<adj.>
قابل وصول
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
onomasticon
فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
acknowledgment
شماره اعلام وصول
cashing
وصول کردن نقدکردن
receipts
اعلام وصول نمودن
irrecoverably
بطور وصول نشدنی
publican
مامور وصول مالیات
good debt
طلب وصول شدنی
publicans
مامور وصول مالیات
receipt
اعلام وصول نمودن
cash
وصول کردن نقدکردن
cashed
وصول کردن نقدکردن
cashes
وصول کردن نقدکردن
irrecoverable
غیر قابل وصول
acknowledging
اعلام وصول کردن
acknowledges
اعلام وصول کردن
acknowledge
اعلام وصول کردن
collecting bank
بانک وصول کننده
acknowledgements
اعلام وصول رسید
debt collecting agency
نماینده وصول مطالبات
collection charge
هزینه وصول مطالبات
acknowledgement
اعلام وصول رسید
debt collector
وصول کننده طلب
solvency
قابل وصول بودن
receivable
قابل وصول پذیرفتنی
debt enforcement
درخواست طلب وصول
acknowledgments
اعلام وصول رسید
accessible
در دسترس قابل وصول
good dept
طلب وصول شدنی
open policy
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
remembrancer
مامور وصول مطالبات سلطنتی
bad debt
طلب غیر قابل وصول
accessibility
امکان نزدیکی وسیله وصول
accessibility
دستیابی پذیری قابلیت وصول
lien
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
reviving
وصول مطالبات سوخت شده
acknowledgments
خبر وصول نامه سپاسگزاری
collection of premiums
وصول اضافه ارزش سهام
bad debts
طلب غیر قابل وصول
bad dept
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
acknowledgements
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgement
خبر وصول نامه سپاسگزاری
execution for debt
اقدام برای طلب وصول
standards
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
acknowledges
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod
وصول وجه در موقع تحویل کالا
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
pillotage
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
statement of affairs
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
recevied for shipment bill of exchange
بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
debt collection for realisation
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
tonnage rent
حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
envelope
نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
envelopes
نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com