Total search result: 205 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
debt collector |
وصول کننده طلب |
|
|
Search result with all words |
|
recipient |
وصول کننده |
recipients |
وصول کننده |
collecting bank |
بانک وصول کننده |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
Other Matches |
|
del credere agent |
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید |
recoveries |
وصول |
reception |
وصول |
recovery |
وصول |
collection |
وصول |
receptions |
وصول |
collections |
وصول |
recovery |
وصول جبران |
get in |
وصول کردن |
collects |
وصول کردن |
acknowledgment |
اعلام وصول |
recvery |
استرداد وصول |
makable <adj.> |
قابل وصول |
recovers |
وصول کردن |
acknowledgement of receipt |
اعلام وصول |
outstandingly |
وصول نشده |
outstanding |
وصول نشده |
receipts |
اعلام وصول |
receipt |
اعلام وصول |
to get in |
وصول کردن |
receipts |
وصول کردن |
receipt |
وصول کردن |
accession |
تابع وصول |
recovering |
وصول کردن |
recover |
وصول کردن |
collecting |
وصول کردن |
certificate of receipt |
گواهی وصول |
achievable <adj.> |
قابل وصول |
contrivable <adj.> |
قابل وصول |
doable <adj.> |
قابل وصول |
feasible <adj.> |
قابل وصول |
accessible |
قابل وصول |
makeable <adj.> |
قابل وصول |
collectable |
قابل وصول |
makable [spv. makeable] <adj.> |
قابل وصول |
cleared cheque |
چک وصول شده |
levying |
وصول مالیات |
levier |
مالیات وصول کن |
receive |
وصول کردن |
receives |
وصول کردن |
levied |
وصول مالیات |
levies |
وصول مالیات |
levy |
وصول مالیات |
collectible |
قابل وصول |
collecting books |
وصول مطالبات |
recoveries |
وصول جبران |
collection order |
دستور وصول |
come at able |
قابل وصول |
recoverable |
قابل وصول |
accessibility |
قابلیت وصول |
possible [doable, feasible] <adj.> |
قابل وصول |
practicable <adj.> |
قابل وصول |
executable <adj.> |
قابل وصول |
workable <adj.> |
قابل وصول |
collect |
وصول کردن |
collection fee |
هزینه وصول |
manageable <adj.> |
قابل وصول |
collecting debts |
وصول مطالبات |
collection charge |
هزینه وصول |
line of approach |
راه وصول |
collection charges |
هزینه وصول |
acknowledgments |
اعلام وصول رسید |
publicans |
مامور وصول مالیات |
acknowledgements |
اعلام وصول رسید |
acknowledgement |
اعلام وصول رسید |
publican |
مامور وصول مالیات |
irrecoverably |
بطور وصول نشدنی |
debt enforcement |
درخواست طلب وصول |
cashing |
وصول کردن نقدکردن |
solvency |
قابل وصول بودن |
irrecoverable |
غیر قابل وصول |
receipt |
اعلام وصول نمودن |
accessible |
در دسترس قابل وصول |
receipts |
اعلام وصول نمودن |
cash |
وصول کردن نقدکردن |
cashed |
وصول کردن نقدکردن |
cashes |
وصول کردن نقدکردن |
acknowledgment |
شماره اعلام وصول |
acknowledging |
اعلام وصول کردن |
receivable |
قابل وصول پذیرفتنی |
acknowledge |
اعلام وصول کردن |
acknowledges |
اعلام وصول کردن |
good dept |
طلب وصول شدنی |
good debt |
طلب وصول شدنی |
debt collecting agency |
نماینده وصول مطالبات |
collection charge |
هزینه وصول مطالبات |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
acknowledging |
وصول نامهای را اشعار داشتن |
acknowledgments |
خبر وصول نامه سپاسگزاری |
acknowledgements |
خبر وصول نامه سپاسگزاری |
acknowledges |
وصول نامهای را اشعار داشتن |
execution for debt |
اقدام برای طلب وصول |
acknowledge |
وصول نامه ای را اظهار داشتن |
accessibility |
دستیابی پذیری قابلیت وصول |
bad dept |
طلبی که امکان وصول ان کم باشد |
collection of premiums |
وصول اضافه ارزش سهام |
reviving |
وصول مطالبات سوخت شده |
bad debts |
طلب غیر قابل وصول |
bad debt |
طلب غیر قابل وصول |
lien |
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه |
accessibility |
امکان نزدیکی وسیله وصول |
remembrancer |
مامور وصول مطالبات سلطنتی |
acknowledgement |
خبر وصول نامه سپاسگزاری |
acknowledges |
شماره اعلام وصول تصدیق کردن |
acknowledge |
شماره اعلام وصول تصدیق کردن |
acknowledging |
شماره اعلام وصول تصدیق کردن |
cod |
وصول وجه در موقع تحویل کالا |
taxing master |
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی |
statement of affairs |
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته |
pillotage |
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود |
tonnage rent |
حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود |
recevied for shipment bill of exchange |
بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است |
debt collection for realisation |
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه |
feminism |
عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی |
pontage |
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود |
pocket judgment |
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است |
current assets |
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد |
coalitions |
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک |
coalition |
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک |
vindictive damages |
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند |
demagogisme |
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
tactics |
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
usura maritima |
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است |
accessed |
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول |
accesses |
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول |
accessing |
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول |
access |
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
insulator |
جدا کننده عایق کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |