English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (1 milliseconds)
English Persian
holocaust وصیتنامه خود نوشت
holocausts وصیتنامه خود نوشت
Other Matches
probate تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
last will and testament وصیتنامه
last will وصیتنامه
script وصیتنامه
foot note پی نوشت
recommendatory note پی نوشت
codicils ضمیمه وصیتنامه
codicillary مکمل وصیتنامه
military testament وصیتنامه نظامی
codicils مکمل وصیتنامه
codicil ضمیمه وصیتنامه
codicil مکمل وصیتنامه
willed وصیت وصیتنامه
will وصیت وصیتنامه
revocation of probate لغو وصیتنامه
testamentary مربوط به وصیتنامه
revocation of probate بطلان وصیتنامه
wills وصیت وصیتنامه
papeteries نوشت افزار
stationery نوشت افزار
over write جای نوشت
attested copy رو نوشت مصدق
overwrite جای نوشت
proving a will اثبات صحت وصیتنامه
probate duty هزینه تصدیق وصیتنامه
biro [British] خودکار [نوشت افزار]
ballpoint خودکار [نوشت افزار]
ballpen خودکار [نوشت افزار]
ball pen خودکار [نوشت افزار]
ballpoint pen خودکار [نوشت افزار]
stationer نوشت افزار فروش
homographs واژههای همسان نوشت
papetrie جعبه نوشت افزار
stationers نوشت افزار فروش
ballpoint روان نویس [نوشت افزار]
ballpen روان نویس [نوشت افزار]
ballpoint pen روان نویس [نوشت افزار]
ball pen روان نویس [نوشت افزار]
consenting موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consented موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consent موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consents موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
i wrote as neatly as he did من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
he wrote himself out ازبس نوشت دیگرچیزی نداشت که بنویسد
military testament وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
precatory words عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com