English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
state of alert وضعیت اماده باش یکان
Search result with all words
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
Other Matches
readiness condition وضعیت اماده باش
reaction time زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
inverse تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
serviceability criteria وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
hartley بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
raced وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
statement of service خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
devices یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
singly یکان یکان
formation یکان
unit یکان
units یکان
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
service force یکان خدمات
pertinent یکان لاحق
command net شبکه یکان
command strength استعداد یکان
service unit یکان خدمات
frontalier یکان مرزی
composite unit یکان مختلط
retraining command یکان بازاموزی
motorized یکان موتوری
intercommand بین یکان
presence فرستی در یکان
combatcommand یکان رزمی
mixed یکان مختلط
combined arms یکان مرکب
combined command یکان مرکب
single unit یکان مستقل
sergeant سرگروهبان یکان
single unit یکان منفرد
shock troops یکان ضربت
installation type نوع یکان
organizational یکان سازمانی
sergeants سرگروهبان یکان
straggler دورافتاده از یکان
stragglers گم شده از یکان
identification code کدشناسایی یکان
logistical command یکان لجستیکی
major command یکان عمده
force basis مبنای یکان
separate یکان مستقل
separated یکان مستقل
separates یکان مستقل
mobility تحرک یکان
motor unit یکان موتوری
strangle دورافتادن از یکان
joint command یکان مشترک
boundaries حدود یکان
boundary حدود یکان
exempted station یکان مخصوص
paratroop یکان چترباز
organization chart نمودارسازمان یکان
fire unit یکان اتش
naval activity یکان دریایی
divisional unit یکان لشگری
trains عقبه یکان
parent یکان لاحق
march unit یکان راهپیمایی
parent یکان اولیه
organic یکان سازمانی
straggler گم شده از یکان
designator code کد تشخیص یکان
stragglers دورافتاده از یکان
detached unit یکان مامورشده
distinguished unit یکان ممتاز
muster book دفتروقایع یکان
train بنه یکان
train عقبه یکان
trained بنه یکان
trained عقبه یکان
trains بنه یکان
first seargeant سرگروهبان یکان
organizations یکان قسمت
troop unit یکان صنفی
troop basis مبنای یکان
tactical command یکان تاکتیکی
designation اسم یکان
designations اسم یکان
activities قسمت یکان
troop unit یکان سربازدار
unit structure استخوانبندی یکان
activity قسمت یکان
beach organization یکان ساحلی
service قسمت یکان
unit structure سازمان یکان
organization یکان قسمت
advance gruard یکان جلودار
active یکان کادر
organisations یکان قسمت
base unit یکان پایگاهی
support command یکان پشتیبانی
unit supply تدارکات یکان
composite یکان مختلط
base unit یکان مبنا
combat , echelon یکان رزمی
administrative command یکان اداری
air command یکان هوایی
serviced قسمت یکان
composite یکان مرکب
unit training اموزش یکان
unit train بنه یکان
mechanized یکان مکانیزه
cavalry unit یکان سوارزرهی
recover جمع اوری یکان
unit journal دفتر روزنامه یکان
command یکان قرارگاه عمده
command budget estimate براورد بودجه یکان
intercommunication مخابرات داخلی یکان
intransit یکان در حال حرکت
commanded یکان قرارگاه عمده
evader دور افتاده از یکان
frontalier جزو یکان مرزی
property book دفتر دارایی یکان
unit distribution روش توزیع به یکان
unit distribution روش تقسیم به یکان
division engineer یکان مهندسی لشگر
troop basis مبنای واگذاری یکان
beach unit یکان تهیه بارانداز
recovering جمع اوری یکان
document file پرونده اسناد یکان
recovers جمع اوری یکان
distinguished unit citation نشان یکان برجسته
type face نوع چرخش یکان
type face نوع ارایش یکان
mountaineer یکان کوهستانی کوهنورد
mountaineers یکان کوهستانی کوهنورد
forcing یکان قسمت نظامی
forces یکان قسمت نظامی
force یکان قسمت نظامی
force designator شماره ترتیب یکان
paratrooper جمعی یکان چترباز
paratroopers جمعی یکان چترباز
organic مربوط به یک قسمت یا یکان
unit train بنه اماد یکان
mass of maneuver سنگینی حرکات یکان
using agency یکان استفاده کننده
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
force augmentation عناصر تقویتی یکان
nonoperating strength جمعی غیرفعال در یکان
level of effort تلاش رزمی یکان
unit kilometer مصرف کیلومتری یکان
permanent oppointment اختصاص دایمی به یک یکان
land tail باقیمانده زمینی یکان
dispersion تفرقه گسترش یکان
zone of action منطقه عملیات یکان
passive element یکان غیر فعال
unit strength قدرت رزمی یکان
less than release unit یکان منتظر حمل
link ملحق شدن دو یکان
order of battle سازمان نیروهایا یکان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com