Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
habitus
وضعیت ساختمان جسمانی هیکل
Other Matches
building system
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
serviceability criteria
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
inverse
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
hartley
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
races
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
physiques
هیکل
figure
هیکل
figures
هیکل
figuring
هیکل
fane
هیکل
body build
هیکل
physique
هیکل
elephantine
بد هیکل
portliness
هیکل
persons
هیکل
person
هیکل
contour
هیکل
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dependency
[قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
sturdier
قوی هیکل
sturdiest
قوی هیکل
husky
نیرومندودرشت هیکل
huskies
نیرومندودرشت هیکل
sturdy
قوی هیکل
robust
قوی هیکل
robustly
قوی هیکل
huskiest
نیرومندودرشت هیکل
portly
هیکل وار
huskier
نیرومندودرشت هیکل
buxom
خوش هیکل
statue
هیکل پیکر
statues
هیکل پیکر
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
giant
غول قوی هیکل
robust
ستبر هیکل دار
robustly
ستبر هیکل دار
giants
غول قوی هیکل
macrosplanchnic build
هیکل درشت تنه
giantess
زن پهلوان یاقوی هیکل
upstanding
سر راست خوش هیکل
frame
هیکل حالت موقتی
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
coach-house
ساختمان خدمه
[در کنار ساختمان اصلی]
building enterprise
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
civil engineering contractor
مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
gila monster
سوسمار قوی هیکل و بزرگ
statuary
مجسمه ساز هیکل تراشی
unwielly
سنگین گنده بد هیکل دیرجنب
statuesque
خوش هیکل مجسمه وار
irish wolfhound
سگ شکاری بزرگ وقوی هیکل
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
fleshly
جسمانی
physical
جسمانی
corporeal
جسمانی
carnal
جسمانی
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
somatization
جسمانی کردن
material
مادی جسمانی
earthen
مادی جسمانی
fleshpot
لذایذ جسمانی
outworld
دنیای جسمانی
physical fitness
امادگی جسمانی
materials
مادی جسمانی
sensuousness
پیروی جسمانی
physical handicap
معلولیت جسمانی
physical movement
حرکت جسمانی
sentience
حساسیت جسمانی
marasmus
پژمردگی جسمانی
corporality
هستی جسمانی تن
bodily harm
صدمه جسمانی
incorporating
غیر جسمانی
incorporates
غیر جسمانی
in the f.
بصورت جسمانی
fleshpots
راحتی جسمانی
temporal
جسمانی زمانی
physical
مادی جسمانی
bodily
واقعا جسمانی
worldly
جسمانی مادی
sensual
شهوانی جسمانی
incorporate
غیر جسمانی
corporeality
جسمانی بودن
anthropometry
انسان سنجی جسمانی
the outward man
ادم جسمانی جسم
tussle
مسابقه جسمانی کشمکش
stressing
تنش جسمانی- روانی
carnally
بطور جسمانی یا شهوانی
tussling
مسابقه جسمانی کشمکش
stresses
تنش جسمانی- روانی
stress
تنش جسمانی- روانی
rough up
<idiom>
حمله وصدمه جسمانی
dysaesthesia
اختلال حواس جسمانی
somatoform disorder
اختلال جسمانی شکل
somatization disorder
اختلال جسمانی کردن
substantiating
ماهیت جسمانی دادن به
substantiates
ماهیت جسمانی دادن به
substantiated
ماهیت جسمانی دادن به
substantiate
ماهیت جسمانی دادن به
physical anthropology
انسان شناسی جسمانی
physical aptitude test
ازمون استعداد جسمانی
tussled
مسابقه جسمانی کشمکش
physical fitness
امادگی عمومی جسمانی
tussles
مسابقه جسمانی کشمکش
profaneness
وابستگی بچیزهای جسمانی
sensuous
مبنی بر لذات جسمانی
incarnate
دارای شکل جسمانی
sensuously
مبنی بر لذات جسمانی
foundation soil
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
rotundas
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
double shell constraction
ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
rotonda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
constructional feature
ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
block structure
ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
rotunda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
infantilism
کندی رشد جسمانی وعقلانی
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
hard as nails
<idiom>
ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
zombiism
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
lysenkoism
نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
construction batalion
گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
modular construction
ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
phases
وضعیت
state
وضعیت
state-
وضعیت
stated
وضعیت
states
وضعیت
stating
وضعیت
attack condition , alfa
وضعیت تک
attack conditon , bravo
وضعیت تک
phased
وضعیت
quality
وضعیت
estate
وضعیت
estates
وضعیت
positioned
وضعیت
status
وضعیت
phase
وضعیت
qualities
وضعیت
fates
وضعیت
condition
وضعیت
situation
وضعیت
position
وضعیت
situations
وضعیت
fate
وضعیت
manner
وضعیت
attitude
وضعیت
attitudes
وضعیت
neutral position
وضعیت بی باری
configurations
وضعیت یا موقعیت
repetition of position
تکرار وضعیت
rest position
وضعیت ساکن
dangerousness
وضعیت خطرناک
on position
وضعیت وصل
prone position
وضعیت درازکش
problem state
وضعیت مسئله
current ratio
وضعیت فعلی
personnel status
وضعیت پرسنلی
as it is
با وضعیت کنونی
configuration
وضعیت یا موقعیت
sea state
وضعیت دریا
sitting position
وضعیت نشسته
state stress
وضعیت تنش
command mode
وضعیت دستوری
state of alert
وضعیت هوشیاری
state of alert
وضعیت امادگی
starting position
وضعیت صفر
cindition code
رمز وضعیت
central position
وضعیت مرکزی
stand alone
وضعیت یکتا
spinosity
وضعیت غامض
situation report
گزارش وضعیت
position
وضعیت موضع
device status
وضعیت دستگاه
positioned
وضعیت موضع
control status
وضعیت کنترلی
byte mode
وضعیت بایت
state vector
بردار وضعیت
multiplex mode
وضعیت تسهیم
air position
وضعیت هوایی
state-
وضعیت چیزی
ammunition condition
وضعیت مهمات
stated
وضعیت چیزی
states
وضعیت چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com