English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
dispensation وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
Other Matches
precepts of god فرایض دینی احکام دینی
mosaic d. وضع احکام دینی درزمان موسی
postulated هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulate هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulates هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
perprep درهر
judgments احکام
orders احکام
commansments احکام
judgements احکام
judgement احکام
willy-nilly درهر حال
at all events درهر صورت
At any rate . In any case . Anyway . درهر صورت
Good for you. Lucky you. There are only two possibilities(alternatives)In any event(case). At any rate. درهر حال
ever- درهر صورت
ever درهر صورت
willy nilly درهر حال
at any rate درهر صورت
in any case درهر حال
rebuttable presumptions احکام قابل رد
final awards judgements احکام قطعی
astrology احکام نجوم
execution of judgments اجرای احکام
declaratory judgments احکام اعلامی
statute احکام قانونی
contradictory judgements احکام مغایر
precepts of god احکام الهی
ten commandments احکام عشره
statutes احکام قانونی
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
biyearly دومرتبه درهر سال
In every nook and corner . درهر گوشه وکنار
prontonotary متصدی امضاء احکام
enforcement of judgement اجرای احکام قضایی
statues of god احکام یا فرایض خدا
prothonotary متصدی امضاء احکام
astrology علم احکام نجوم
law of moses احکام دهگانه موسی
decalogue احکام دهگانه موسی
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
data formatting statements احکام قالب بندی داده ها
flag football نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
bogies ضربه بیش از استاندارد درهر بخش
bogey ضربه بیش از استاندارد درهر بخش
bogeys ضربه بیش از استاندارد درهر بخش
tetrahydroxy دارای چهار هیدروکسیل درهر ملکول
religious دینی
ungodliness بی دینی
heathenishness بی دینی
perfidy بی دینی
irreligion بی دینی
chos in action حق دینی
impiousness بی دینی
godlessness بی دینی
indevotion بی دینی
impiety بی دینی
rebus sic stautibus به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
impiously از روی بی دینی
irreligiously ازروی بی دینی
sacraments ایین دینی
sacraments رسم دینی
sacrament ایین دینی
sacrament رسم دینی
ghazi مجاهد دینی
things in action اموال دینی
proselytism تبلیغ دینی
orthodoxy راست دینی
cults ایین دینی
martyry بشهادت دینی
religious instruction اموزش دینی
religious matters امور دینی
dogma عقیده دینی
religious delusion هذیان دینی
orthodoxies راست دینی
religious rites اداب دینی
dogmas عقیده دینی
mufti پیشوای دینی
cult ایین دینی
mesne process مراحل مختلفه و احکام وقرارهای مختلف دادگاه تاپیش از دستور اجرا
disaffirm دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
routines مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routine مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routinely مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
persuasions اطمینان عقیده دینی
mystagogy تفسیر رموز دینی
catechesis کتاب تعلیمات دینی
persuasion اطمینان عقیده دینی
chaplains افسر امور دینی
seminaries مدرسه علوم دینی
theological school مدرسه علوم دینی
seminary مدرسه علوم دینی
karma سرنوشت مراسم دینی
ritualization انجام شعائر دینی
declaration of indulgence اعلام ازادی دینی
theologue طلبه علوم دینی
to discharge of an obligation از دینی مبرا کردن
adultery بی دینی ازدواج غیرشرعی
chaplain افسر امور دینی
trials مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trial مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
catechism کتاب سوال وجواب دینی
hardshell سخت در رعایت ایین دینی
catechisms کتاب سوال وجواب دینی
pH علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
ritualistic مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
irreligionist کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
methodize در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
theolog دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
colporteur کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
simony خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
ultraist کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
ritualize رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
indifferentist کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
Web crawler نرم افزاری که درهر صفحه وب جدید در اینترنت حرکت میکند و یک اندیس پایه روی محتوای هرصفحه ایجاد میکند
three-day retreat گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
constant displacement pump پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
odder ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
cycle دوره
stadia دوره
stadium دوره
rimless بی دوره
stadiums دوره
rhythms دوره
rhythm دوره
felloe دوره
epochs دوره
perimeter دوره
rims دوره
perimeters دوره
rim دوره
compass دوره
careers دوره
instar دوره
he has run his race دوره
epoch دوره
era دوره
career دوره
eras دوره
phase دوره
phased دوره
Ice Age دوره یخ
periphery دوره
cycled دوره
periodicity دوره
one's d. دوره
cycles دوره
careering دوره
felly دوره
careered دوره
peripheries دوره
phases دوره
pools دوره
outline دوره
periods دوره
setting up دوره
term دوره
course : دوره
sets دوره
set دوره
to have ones fling دوره
pooled دوره
circuits دوره
pool دوره
circuit دوره
coursed : دوره
courses : دوره
bordering دوره
bordered دوره
border دوره
terming دوره
outlining دوره
edge دوره
contemporaries هم دوره
session دوره
reviewal دوره
period دوره
edges دوره
sessions دوره
contemporary هم دوره
outlined دوره
termed دوره
outlines دوره
time span دوره زمان
duty cycle دوره کار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com