English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
terrestrial environment وضع محیط زمین
Search result with all words
extraterrestrial بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrials بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
Other Matches
rezone محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E] ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
medium محیط
sphere محیط
millieu محیط
spheres محیط
entourage محیط
entourages محیط
girth محیط
outsides محیط
outside محیط
circumferences محیط
surroundings محیط
circuity محیط
peripheries محیط
periphery محیط
ambience محیط
ambiance محیط
mediums محیط
circumference محیط
girths محیط
outlines محیط
outlined محیط
outlining محیط
milieus محیط
perimeter محیط
milieux محیط
lap محیط
setting محیط
settings محیط
outward things محیط
outline محیط
milieu محیط
environments محیط
lapped محیط
perimeters محیط
environment محیط
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
environment architecture معماری محیط
operational environment محیط عملیاتی
social milieu محیط اجتماعی
periphery محیط حدود
peripheries محیط حدود
circumambient محیط دورگردیدن
shelf environment محیط کم عمق
climate for growth محیط رشد
environment محیط زیست
windowing environment محیط پنجرهای
circumference محیط دایره
mediums محیط کشت
polarization of a medium قطبش محیط
threptic محیط زاد
milieu محیط اجتماعی
milieux محیط اجتماعی
circling محیط دایره
circles محیط دایره
circled محیط دایره
dispersive medium محیط پخش
milieus محیط اجتماعی
circle محیط دایره
circumferences محیط دایره
induced environment محیط القایی
in vivo در محیط طبیعی
in vitro در محیط مصنوعی
ill neighboured دارای محیط بد
psychological environment محیط روانی
dispersion medium محیط پاشندگی
contour محیط مرئی
acclimatization سازش با محیط
workbenches محیط کاری
medium محیط کشت
atmospheric environement محیط جوی
mixed environment محیط درهم
perimeter پیرامون محیط
silhouettes محیط مریی
therapeutic millieu محیط درمانی
milieu therapy محیط درمانی
workbench محیط کاری
ambient pressure فشار محیط
ambient temperature دمای محیط
silhouette محیط مریی
operational environment محیط فعالیت
living environment محیط زنده
miseenscene محیط کلی
environmentalist محیط نگر
perimeters پیرامون محیط
perimeter [circumference] of a circle محیط دایره
environments محیط زیست
comprehensive وسیع محیط
environmentalists محیط نگر
bodification بهسازی محیط
bonification به سازی محیط
eco- پیشوند محیط پرگیر
environmental psychology روانشناسی محیط نگر
derealization دگرسان بینی محیط
induced environment محیط القا شده
elements محیط طبیعی اخشیج
environmental protection حفاظت محیط زیست
metaerg صفت محیط زاد
domain knowledge دانش محیط کاربرد
element محیط طبیعی اخشیج
acid catalysis کاتالیزور در محیط اسیدی
data base environment محیط پایگاه داده
environmental conservation حفافت محیط زیست
psychonomics محیط شناسی روانی
environmentalist محیط زیست شناس
archibenthal enviroment محیط ژرف اقیانوس
environmentalism محیط زیست شناسی
environmentalism محیط زیست گرایی
atlantic دریای محیط غربی
it is meters محیط ان دومتر است
environmetal protection حمایت محیط زیستی
environment محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmentalists محیط زیست شناس
collapse design محاسبه در محیط خمیری
environments محیط یا موقعیتهای فیزیکی
bonification scheme طرح بهسازی محیط
circumstance شرایط محیط اهمیت
environmentalists محیط زیست گرا
peripheral دورهای وابسته به محیط
accommodation سازش با مقتضیات محیط
accommodations سازش با مقتضیات محیط
acid cure پخت در محیط اسیدی
misfits غیر متجانس با محیط
outsides محیط دست بالا
misfit غیر متجانس با محیط
environmentalist محیط زیست گرا
outside محیط دست بالا
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
contamination عدم خلوص و یکنواختی محیط
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
eupelagic environment محیط زیر لایه زیرین
elements عامل اصلی محیط طبیعی
invert تغییر اعداد در محیط دودویی
inverting تغییر اعداد در محیط دودویی
inverts تغییر اعداد در محیط دودویی
test محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tested محیط ی برای آزمایش برنامه ها
elastic design طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
tests محیط ی برای آزمایش برنامه ها
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
climb the wall <idiom> از محیط خسته وعصبانی شدن
great circle بزرگترین دایره محیط یک کره
living environment جانداران محیط زیوندگان- پرمون
element عامل اصلی محیط طبیعی
environmental services دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
demarcation نشان دادن اختلاف بین دو محیط
acid alkylation الکیل دار کردن در محیط اسیدی
accomodation تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
oxydizing agents مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
contour محیط مریی دوره میزان منحنی
the outer world مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com