Total search result: 98 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
modus ponens |
وضع مقدم [ریاضی] |
|
|
Search result with all words |
|
leading |
مقدم |
advanced |
جلویی مقدم |
first |
یکم مقدم |
prior |
مقدم |
advance |
مقدم |
advances |
مقدم |
advancing |
مقدم |
precedent |
مقدم بر مسبوق به |
precedent |
ماقبل مقدم |
precedent |
مقدم |
precedents |
مقدم بر مسبوق به |
precedents |
ماقبل مقدم |
precedents |
مقدم |
primer |
ماده منفجره مقدم |
primers |
ماده منفجره مقدم |
hook |
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند |
hooks |
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند |
rationalism |
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند |
antecedent |
مقدم مقدمه |
antecedents |
مقدم مقدمه |
previous |
مقدم |
preferential |
مقدم ترجیحی |
gilt edged |
مقدم ممتاز |
gilt-edged |
مقدم ممتاز |
acorn |
گروه آمادی مقدم |
acorns |
گروه امادی مقدم |
entrepreneur |
مقدم کمپانی |
entrepreneurs |
مقدم کمپانی |
beforehand |
مقدم بر |
forego |
مقدم بودن بر |
foregoes |
مقدم بودن بر |
forgoes |
مقدم بودن بر |
forgoing |
مقدم بودن بر |
forgone |
مقدم بودن بر |
forwent |
مقدم بودن بر |
master |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
mastered |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
masters |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
preoccupation |
کار مقدم |
preoccupations |
کار مقدم |
preferred |
مقدم |
premier |
مقدم |
premiers |
مقدم |
transpose |
مقدم وموخرکردن |
transposes |
مقدم وموخرکردن |
transposing |
مقدم وموخرکردن |
premise |
فرض قبلی فرضیه مقدم |
premised |
فرض قبلی فرضیه مقدم |
premisses |
فرض قبلی فرضیه مقدم |
precede |
مقدم بودن |
precedes |
مقدم بودن |
premiere |
مقدم |
premiered |
مقدم |
premieres |
مقدم |
premiering |
مقدم |
advance base |
پایگاه مقدم صحنه عملیات |
advance observer |
دیدبان مقدم |
advance section |
قسمت مقدم در منطقه مواصلات |
advanced fleet anchorage |
لنگرگاه مقدم ناوگان |
advanced landing field |
پایگاه فرود مقدم |
advanced landing field |
پایگاه هوایی مقدم |
aforehand |
مقدم |
aircontroller |
نافر مقدم هوایی |
antecessor |
مقدم |
antedated cheque |
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور |
apriori |
مقدم بر تجربه |
brown major |
براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است |
forward air controller |
نافر مقدم هوایی |
forward command post |
پاسگاه مقدم |
forward observer |
دیدبان مقدم |
front lines |
خط مقدم جبهه |
front lines |
خطوط مقدم |
gilt edge |
مقدم درجه اول |
headmost |
مقدم |
it takes of the others |
بردیگران مقدم است |
leading edge |
لبه مقدم |
leading zero |
صفر مقدم |
leading zeros |
صفرهای مقدم |
permute |
مقدم و موخر کردن |
pre preference |
مقدم بر سهام مقدم |
preeminent |
مقدم |
preferent |
مقدم |
preferent claims |
دعاوی مقدم |
preferred shares |
سهام مقدم |
prior to |
مقدم بر |
proleptic |
مقدم |
this duty precedes all others |
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است |
to give priority to |
پیشی دادن به مقدم دانستن بر |
vaward |
مقدم پیشقراول |
zero compression |
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند |
His path was strewn with flowers . |
مقدم اورا گلباران کردند |
assumed <adj.> <past-p.> |
فرضیه مقدم |
preconditioned <adj.> <past-p.> |
فرضیه مقدم |
premised <adj.> <past-p.> |
فرضیه مقدم |
presumed <adj.> <past-p.> |
فرضیه مقدم |
presupposed <adj.> <past-p.> |
فرضیه مقدم |
frontline |
خط مقدم |
Partial phrase not found. |