English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (26 milliseconds)
English Persian
To preserve the status quo . وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
Other Matches
present conditions شرایط فعلی
synoptic situation شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
existing circumstances شرایط موجود
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
assumed position موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
turn the tables <idiom> عوض کردن شرایط
make a difference <idiom> شرایط را عوض کردن
restructured شرایط وام را عوض کردن
get in the swing of things <idiom> به شرایط جدید عادت کردن
restructures شرایط وام را عوض کردن
size up <idiom> بسته به شرایط ،برانداز کردن
restructure شرایط وام را عوض کردن
to satisfy conditions شرایط را برآورده کردن [ریاضی] [فیزیک]
reschedules در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedule در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduling در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduled در شرایط وام تجدید نظر کردن
To stipulate. شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
to live like animals [in a place] در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
newest دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
actual فعلی
present-day فعلی
actuals فعلی
present value ارزش فعلی
current ratio وضعیت فعلی
present value ارزش فعلی
acceptance by conduct قبول فعلی
present worth ارزش فعلی
capital value ارزش فعلی
celestial gion کره فعلی
nonce مقصود فعلی
status quo وضع فعلی
very واقعی فعلی
actual state of affairs وضع فعلی
current graph نمودار فعلی
net present value ارزش فعلی خالص
current directory دایرکتوری جاری یا فعلی
for the nonce برای مقصود فعلی
verbal فعلی تحت اللفظی
current فعلی اخرین اطلاعات
current purchasing power قدرت خرید فعلی
currents فعلی اخرین اطلاعات
current location counter شمارنده مکان فعلی
aliens متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
physical ترتیب فعلی کابلها در شبکه
alien متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
an inceptive فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
cumulative preferential سود پس افتاده و فعلی سهام ممتازه
an inceptive verb فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
discounted cash flow ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
input/output آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
up to d. تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
an infinite verb فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
economizing صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
an impersonal verb فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
operand عدد یا آدرس فعلی که به جای برچسب یا محل اش استفاده شود
ends روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
end روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
stockpile پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiles پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
devices کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
DSW کلمه داده که از وسیلهای که حاوی اطلاعات وضعیت فعلی اش است ارسال میشود
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
traces روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
trace روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traced روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
termed شرایط
conditions شرایط
terms شرایط
terming شرایط
term شرایط
the conditions شرایط ان
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
plotter رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
plotters رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
working conditions شرایط کار
competition conditions شرایط رقابت
liner terms شرایط خط کشتیرانی
light conditions شرایط نور
competitive conditions شرایط رقابت
qualification وضعیت شرایط
qualification واجد شرایط
implied terms شرایط ضمنی
implied terms شرایط تلویحی
conditions of (the) competition شرایط رقابت
final cinditions شرایط پایانی
terms and conditions ضوابط و شرایط
bona fide واجد شرایط
fair play شرایط برابر
terms of payment شرایط پرداخت
payment terms شرایط پرداخت
terms of trade شرایط معامله
terms of trade شرایط مبادله
conditions شرایط اوضاع
conditions of use شرایط کاربرد
qulifications واجد شرایط
suitable conditions شرایط مناسب
final cinditions شرایط فینال
usual conditions شرایط معمول
settlement terms شرایط پرداخت
equilibrium conditions شرایط تعادل
second order conditions شرایط ثانوی
qalified واجد شرایط
emergency conditions شرایط اضطراری
boundary conditions شرایط حدی
average conditions شرایط عادی
average conditions شرایط متوسط
ballistic conditions شرایط بالیستیکی
qualifications شرایط لازم
settlement terms شرایط تسویه
dis qualified فاقد شرایط
shipping terms شرایط حمل
delivery terms شرایط تحویل
qualifies واجد شرایط
requirements شرایط لازم
plateau شرایط پایا
plateaus شرایط پایا
plateaux شرایط پایا
initial condition شرایط اولیه
tight spot <idiom> شرایط سخت
qualify واجد شرایط
tropical condition شرایط گرمسیری
terms of shipment شرایط حمل
eligible واجد شرایط
ball games شرایط وضعیت
ball game شرایط وضعیت
requirements of the credit شرایط اعتبار
actude conditions شرایط شدید
disadvantage شرایط نامساعد
conditions of purchase شرایط خرید
normal temperature and pressure شرایط متعارفی
standard temperature and pressure شرایط استاندارد
conditions of contract شرایط قرارداد
standard temperature and pressure شرایط متعارفی
boundary conditions شرایط مرزی
normal temperature and pressure شرایط استاندارد
standard conditions شرایط متعارفی
credit terms شرایط اعتبار
adverse factors شرایط نامساعد
ambient conditions شرایط محیطی
qualified واجد شرایط
mutual terms شرایط متقابل
given conditions شرایط معلوم
given conditions شرایط معینه
sufficient conditions شرایط کافی
necessary conditions شرایط لازم
makings شرایط لازم
marginal conditions شرایط نهائی
conference terms شرایط کنفرانس
no bed of roses <idiom> شرایط سختوبد
standard condition شرایط استاندارد
Russian roulette <idiom> شرایط پرخطر
stability conditions شرایط ثبات
spring conditions شرایط بهاری
condition of readiness شرایط امادگی
actude conditions شرایط حاد
admission requirements شرایط پذیرش
disadvantages شرایط نامساعد
incremental computer کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
inesse موجود
entity موجود
stock موجود
to the fore موجود
existing موجود
going موجود
entities موجود
on hand موجود
existent موجود
bound موجود
lives موجود
life موجود
handiest موجود
stocked موجود
available موجود
handier موجود
handy موجود
extant موجود
in store موجود
disposal موجود
failure بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failures بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
quantify واجد شرایط شدن
quantifies واجد شرایط شدن
support conditions شرایط تکیه گاهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com