Dictiornary-Farsi | وعظ بطریق گردش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
itineration	وعظ بطریق گردش


Other Matches

in the shape of	بطریق
auk	بطریق
penguins	بطریق
auks	بطریق
penguin	بطریق
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
accusingly	بطریق اتهام
parabolically	بطریق تمثیل
synoptically	بطریق اختصار
in the course of nature	بطریق عادی
interrogatively	بطریق استفهام
allegorically	بطریق مثال
in the a way	بطریق عادی
analytical	قابل حل بطریق جبری
analytic	قابل حل بطریق جبری
illatively	بطریق استنتاج یا استخراج
inferentally	بطریق استنتاج یا استنباط
introspectively	بطریق معاینه نفس
cross question	سئوال بطریق استنطاق
academicism	بطریق یا بروش اکادمی
academism	بطریق یا بروش اکادمی
arbitration	رای بطریق حکمیت
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
contraposition	قلب مطلب بطریق منفی
misbrand	بطریق غلط داغ کردن
patriarchate	مقام بطریق یا اسقف بزرگ
chronometry	وقت سنجی بطریق علمی
differently	بطریق دیگر بطور متفاوت
diagonal	گامبرداری بطریق ضربه پا و فشارباپای دیگر
puffins	مرغان دریایی ازخانواده بطریق یا پنگوئن
puffin	مرغان دریایی ازخانواده بطریق یا پنگوئن
to barter away	بطریق معاوضه ازدست دادن باکالای دیگرمعاوضه کردن
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
circumrotation	گردش
revolution	گردش
on the rove	در گردش
rev	گردش
promenades	گردش
revs	گردش
walking	گردش
paseo	گردش
stroll	گردش
strolled	گردش
strolls	گردش
revving	گردش
meanders	گردش
twirled	گردش
water circulation	گردش اب
operation	گردش
excursion	گردش
excursions	گردش
movement	گردش
ambulation	گردش
revved	گردش
meander	گردش
meandered	گردش
meandering	گردش
nutation	گردش
jaunt	گردش
hike	گردش
traverse	گردش
race	گردش
raced	گردش
races	گردش
traversing	گردش
flowline	خط گردش
traverses	گردش
flowine	خط گردش
cycled	گردش
traversed	گردش
cycles	گردش
rotation	گردش
hiked	گردش
hikes	گردش
jaunts	گردش
twirl	گردش
twirling	گردش
twirls	گردش
promenade	گردش
maeander	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
run	گردش
runs	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
itineration	گردش
itineracy	گردش
cycle	گردش
hiking	گردش
gyrations	گردش
canter	گردش
revolutions	گردش
turnover	گردش
progress	گردش
progressed	گردش
circuits	گردش
progresses	گردش
progressing	گردش
cantered	گردش
cantering	گردش
canters	گردش
travel	گردش
traveled	گردش
period	گردش
travels	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
periods	گردش
turn	گردش
turns	گردش
trip	گردش
perambulation	گردش
wrest	گردش
circulations	گردش
wrested	گردش
wresting	گردش
flow	گردش
trips	گردش
tripped	گردش
wrests	گردش
gyration	گردش
circulation	گردش
flows	گردش
flowed	گردش
circuit	گردش
flow direction	جهت گردش
field trip	گردش علمی
flow of expenditure	گردش هزینه
excursionist	گردش کننده
data flow	گردش داده ها
excurse	گردش کردن
eyre	گردش دورانی
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
daily round	گردش روزانه
circulationg air	هوای در گردش
number of revolutions	گردش بر دقیقه
currency circulation	گردش پول
circulation of money	گردش پول
circulation capital	سرمایه در گردش
circulating capital	سرمایه در گردش
speed of rotation	گردش بر دقیقه
circulating asset	دارایی در گردش
sales {pl}	گردش معاملات
turn-over	گردش معاملات
cash flows	وجوه در گردش
capital turnover	گردش سرمایه
circulative	گردش کننده
rev	گردش بر دقیقه
cycle of water	گردش اب در طبیعت
cycle of the room	گردش ماه
revolutions per minute	گردش بر دقیقه
rotational speed	گردش بر دقیقه
revs per minute	گردش بر دقیقه
cooling water circulation	گردش اب سرد
control flow	گردش کنترل
continous running	گردش دائمی
continous cycle	گردش دائمی
rpm	گردش بر دقیقه
clockwise rotation	گردش براست
clockwise rotation	گردش به راست
budget cycle	گردش بودجه
flow of income	گردش درامد
to be in a whirl	گردش کردن
the turn of a wheel	گردش چرخ
take a walk	گردش کردن
sashay	گردش سفر
round robin	با گردش نوبت
right handed rotation	گردش به راست
revolving fund	اعتبار در گردش
to go for a stroll	گردش کردن
to take a stroll	گردش کردن
volume of sales	گردش معاملات
river trip	گردش رودخانه ای
walkabouts	گردش پیاده
walkabout	گردش پیاده
rpm	گردش در دقیقه
turning effect	اثر گردش
turning circle	دایره گردش
turnaround time	زمان گردش
to make an excursion	به گردش رفتن
to make an excursion	گردش کردن
rate of turn	میزان گردش
raceway	حلقه گردش
promenader	گردش کننده
itinerancy	در بدری گردش
train ride	گردش با قطار
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
gyringly	گردش کنان
gyre	گردش دایره
to go for a walk	گردش رفتن
go for a walk	گردش رفتن
fractional rotation	گردش کسری
negative caster	گردش معکوس
flow of production	گردش تولید
itinerate	گردش کردن
program flow	گردش برنامه
pleasure ground	گردش گاه
trading capital	سرمایه در گردش
operating capital	سرمایه در گردش
nyuctitropism	گردش برگ در شب
movableness	گردش دار
money in circulation	پول در گردش

itineration

وعظ بطریق گردش