Total search result: 128 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
signal fidelity |
وفاداری علائم |
|
|
Other Matches |
|
brand loyalty |
وفاداری به کالایی خاص وفاداری به علامت تجاری یک محصول |
legend |
شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات |
legends |
شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات |
allegiance |
وفاداری |
allegiances |
وفاداری |
fealties |
وفاداری |
troth |
وفاداری |
faithfulness |
وفاداری |
loyalty |
وفاداری |
loyalties |
وفاداری |
fealty |
وفاداری |
staunchness |
وفاداری |
fidelity |
وفاداری |
loyalty oath [American E] |
سوگند وفاداری |
faithfully |
از روی وفاداری |
oath of allegiance |
سوگند وفاداری |
camaraderie |
وفاداری رفاقت |
loyalty discount |
تخفیف وفاداری |
constancy |
استواری وفاداری |
to refuse to follow somebody |
وفاداری به کسی را نپذیرفتن |
to refuse to give somebody one's allegiance |
وفاداری به کسی را نپذیرفتن |
to be loyal to any one |
وفاداری به کسی کردن |
homage |
نشانه ی تکریم و وفاداری |
carry the torch <idiom> |
نشان دادن وفاداری به کسی |
to swear fidelity to somebody |
به کسی قول وفاداری دادن |
to render homage |
تکریم و وفاداری نشان دادن |
to pay homage |
تکریم و وفاداری نشان دادن |
to do homage |
تکریم و وفاداری نشان دادن |
to pay homage to somebody |
به کسی تکریم و وفاداری نشان دادن |
loyalty rebate |
تخفیف وفاداری به یک کالا یاشرکت خاص |
to render homage to somebody |
به کسی تکریم و وفاداری نشان دادن |
to do homage to somebody |
به کسی تکریم و وفاداری نشان دادن |
yeoman's service |
خدمت صادقانه و از روی وفاداری و صمیمیت |
symbols |
علائم |
zaph dignbats |
علائم زف |
hazard signs |
علائم خطر |
facing |
علائم ریاضی |
indication signs |
علائم راهنمائی |
identification signs |
علائم تشخیص |
mathematical symbols |
علائم ریاضی |
symbolic table |
جدول علائم |
signal regeneration |
باززایی علائم |
signalman |
متصدی علائم |
signal man |
متصدی علائم |
facings |
علائم ریاضی |
supervisory signals |
علائم نظارتی |
shading symbols |
علائم سایهای |
sinusoidal signals |
علائم سینوسی |
symbolic string |
رشته علائم |
signal transformation |
ترادیسی علائم |
sound signal |
علائم صدا |
symptom |
علائم مرض |
character set |
مجموعه علائم |
control signals |
علائم کنترلی |
symptoms |
علائم مرض |
economic indicator |
علائم اقتصادی |
schematic symbols |
علائم الگویی |
epiphenomenon |
علائم ثانویه |
erection marks |
علائم نصب |
The symptoms ( of a disease) . |
علائم بیماری |
semiotic |
مکتب علائم رمزی |
semiotic |
وابسته به علائم مرض |
number plates |
پلاک علائم مشخصه |
symptomatic |
حاکی از علائم مرض |
number plate |
پلاک علائم مشخصه |
syndrome |
علائم مشخصه مرض |
syndromes |
علائم مشخصه مرض |
nomenclature |
فهرست علائم واختصارات |
staggy |
دارای علائم ونشانههای نر |
semeiotic |
مکتب علائم رمزی |
legends |
فهرست علائم واختصارات |
legend |
فهرست علائم واختصارات |
tablature |
نوعی علائم موسیقی |
dual intensity |
تاکید علائم خاص |
baud rate |
نسبت علائم درثانیه |
emblazonment |
تزئین با نشان و علائم |
pictograph |
نشان یا علائم تصویری |
semeiotic |
وابسته به علائم مرض |
prodrome |
علائم اولیه مرض |
Road signs |
علائم راهنمایی و رانندگی جاده |
symbolization |
استعمال علائم ونشانهای رمزی |
discriminate |
با علائم مشخصه ممتاز کردن |
signal boxes |
توقف گاه متصدی علائم |
sigil |
علامت نجومی علائم رمزی |
signal box |
توقف گاه متصدی علائم |
morsecode |
علائم رمز تلگرافی مرس |
discriminates |
با علائم مشخصه ممتاز کردن |
epiphenomenon |
علائم بعدی و ثانوی مرض |
discriminated |
با علائم مشخصه ممتاز کردن |
accent mark |
یکی از علائم تکیه در موسیقی |
sign of aggregation |
علائم مخصوص جمله جبری |
accidentalism |
تشخیص علائم گمراه کننده مرض |
traffic signal |
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه |
Follow signs for York. |
به علائم شهر یورک توجه کنید. |
insigne |
علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی |
syndromes |
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض |
syndrome |
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض |
symbology |
مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی |
insignia |
علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی |
symbolism |
نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی |
monitors |
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر |
signalment |
تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص |
monitored |
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر |
monitor |
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر |
lights out |
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی |
zoomorphism |
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص |
pragmatics |
مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها |
typographies |
فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی |
typography |
فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی |
annular |
وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی |
flowchart text |
اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار |
closed circuits |
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود |
closed circuit |
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود |
front panel |
مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور |
homeopathy |
معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد |
phonetician |
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس |
umbrella |
طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.] |
nationallism |
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود |
lockjaw |
قفل شدن یا کلید شدن دهان که از علائم زودرس کزاز است |
external symbol dictionary |
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی |
wire matrix printer |
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی |
flowchart template |
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود |
assemble |
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن |
assembles |
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن |
assembled |
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن |
punctuation marks |
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری |
punctuation mark |
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری |