Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English
Persian
barrel
وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrels
وفیفه هدایت در یک ترمینال
Other Matches
virtual
مشخصات ترمینال ایده آل که به عنوان مدل ترمینال واقعی به کارمی رود
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
teleprinters
واسط ترمینال یا ترکیب نرم افزار و سخت افزار لازم برای کنترل کارایی یک ترمینال
teleprinter
واسط ترمینال یا ترکیب نرم افزار و سخت افزار لازم برای کنترل کارایی یک ترمینال
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
tasks
وفیفه
functions
وفیفه
task
وفیفه
function
وفیفه
that is your duty and not mine
نه وفیفه من
roles
وفیفه
role
وفیفه
activities
وفیفه
responsibilities
وفیفه
responsibility
وفیفه
office
وفیفه
activity
وفیفه
functioned
وفیفه
offices
وفیفه
duty
وفیفه
pensions
وفیفه
pension
وفیفه
worked
وفیفه
work
وفیفه
obligations
وفیفه
obligation
وفیفه
sorb
وفیفه
assignment
وفیفه
assignments
وفیفه
serviced
وفیفه
service
وفیفه
taskwork
وفیفه
inofficious
بی وفیفه
devoir
وفیفه
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
battery bus
ترمینال
ro terminal
ترمینال- RO
pole post clamp
ترمینال
terminals
ترمینال
terminal
ترمینال
binding screw
ترمینال
gripping
ترمینال
bus terminal
ترمینال
grips
ترمینال
line terminal
ترمینال خط
gripped
ترمینال
grip
ترمینال
office
کار وفیفه
reserve officer
افسر وفیفه
draft
سرباز وفیفه
stipendiaries
وفیفه خوار
religious duty
فرض وفیفه
sense of duty
حس وفیفه شناسی
stipendiary
وفیفه خوار
seaman recruit
ناوی وفیفه
drafts
سرباز وفیفه
beneficiary
وفیفه خوار
conscripted
سرباز وفیفه
offices
کار وفیفه
undutiful
وفیفه نشناس
obligor
مشمول وفیفه
obstriction
قرارداد وفیفه
conscript
سرباز وفیفه
drafted
سرباز وفیفه
task management
مدیریت وفیفه
propositional function
وفیفه حسی
dereliction of duty
وفیفه نشناسی
conscripts
سرباز وفیفه
conscripting
سرباز وفیفه
the d. of duty
انجام وفیفه
conscientious
وفیفه شناس
function
وفیفه داشتن
draftees
سربازان وفیفه
functional
وفیفه دار
loyal
وفیفه شناس
functions
وفیفه داشتن
dereliction of duty
ترک وفیفه
irresponsible
وفیفه نشناس
irresponsibility
وفیفه نشناسی
functioned
وفیفه داشتن
conscription
نظام وفیفه
military service
نظام وفیفه
the d. of duty
ادای وفیفه
dutiful
وفیفه شناس
staff duty
وفیفه ستادی
loyalty
وفیفه شناسی
loyalties
وفیفه شناسی
serviced
نظام وفیفه
task
امرمهم وفیفه
tasks
امرمهم وفیفه
duty-bound
حینانجام وفیفه
beneficiaries
وفیفه خوار
feal
وفیفه شناس
annuitant
وفیفه خور
fealty
وفیفه شناسی
compulsory service
خدمت وفیفه
fun and games
<idiom>
وفیفه مشکل
fealties
وفیفه شناسی
dutifulness
وفیفه شناسی
naval conscript
ناوی وفیفه
service
نظام وفیفه
laspe from duty
ترک وفیفه
lapse from duty
ترک وفیفه
functionally
ازلحاظ وفیفه
incumbency
وفیفه لزوم
obligated reservist
مشمول وفیفه
inofficious
وفیفه نشناس
neurility
وفیفه اعصاب
breach of duty
ترک وفیفه
burden of proof
وفیفه اثبات
functionery
وفیفه دار
filament terminal
ترمینال فیلامان
terminal voltage
ولتاژ ترمینال
Where is the terminus?
ترمینال کجاست؟
intelligent terminal
ترمینال هوشمند
terminal stand
پایه ترمینال
data terminal
ترمینال داده
display terminal
ترمینال نمایش
dumb terminal
ترمینال گنگ
earth terminal
ترمینال زمین
terminal box
جعبه ترمینال
terminal board
تخته ترمینال
collector terminal
ترمینال کلکتور
clamp bolt
پیچ ترمینال
video terminal
ترمینال تصویری
primery terminal
ترمینال اولیه
input terminal
ترمینال ورودی
input terminal
ترمینال اولیه
graphical terminal
ترمینال گرافیکی
holder
ترمینال سرپیچ
graphics terminal
ترمینال گرافیکی
grid cap
ترمینال شبکه
holders
ترمینال سرپیچ
grid clip
ترمینال شبکه
smart terminal
ترمینال هوشمند
grid terminal
ترمینال شبکه
transformer terminal
ترمینال ترانسفورماتور
junction boxes
جعبه ترمینال
air terminal
ترمینال هوایی
air terminals
ترمینال هوایی
tv terminal
ترمینال تلویزیونی
junction box
جعبه ترمینال
battery terminal
ترمینال باطری
local terminal
ترمینال محلی
remote terminal
ترمینال دوردست
intermediate terminal
ترمینال میانی
i deed it my duty to
وفیفه خود می دانم که
conscript army
ارتش سربازان وفیفه
duteous
وفیفه شناس مطیع
task control block
بلاک کنترل وفیفه
ready for duty
اماده انجام وفیفه
functional unit
واحد وفیفه مند
functional diagram
نمودار وفیفه مندی
functional design
طرح وفیفه مندی
supererogation
افراط در انجام وفیفه
functional character
دخشه وفیفه بندی
function code
رمز وفیفه نما
functional
تابعی وفیفه مندی
functionate
انجام وفیفه کردن
to perform one's duty
انجام وفیفه کردن
feasance
انجام وفیفه کردن
key assignments
وفیفه دهی کلیدها
neglect of duty
غفلت در انجام وفیفه
voluntaryist
مخالف نظام وفیفه
that is your duty and not mine
این وفیفه شماست
functions
وفیفه عمل کردن
while on duty
حین انجام وفیفه
constableship
وفیفه یا رتبه پلیس
conscription law
قانون نظام وفیفه
liable to military service
مشمول خدمت وفیفه
obligated tour
دوران مشمولیت وفیفه
line of duty
نحوه انجام وفیفه
leal
وفیفه شناس حقشناس
bounden duty
وفیفه واجب یا لازم
harness
حین انجام وفیفه
observantly
از روی وفیفه شناسی
functioned
وفیفه عمل کردن
military service
خدمت نظام وفیفه
harnessed
حین انجام وفیفه
function
وفیفه عمل کردن
harnessing
حین انجام وفیفه
visual display terminal
ترمینال نمایش بصری
point of sale terminal
ترمینال فروش اطلاعات
video display terminal
ترمینال نمایش تصویری
clamps
در قید گذاشتن ترمینال
clamping
در قید گذاشتن ترمینال
clips
ترمینال باطری بست
clamped
در قید گذاشتن ترمینال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com