Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
When one door shuts another opens.
<proverb>
وقتى درى بسته مى شود در دیگرى باز مى گردد .
Other Matches
circulating
ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
Tomarrow is another day.
<proverb>
فردا روز دیگرى اشت .
When in doubt do nowt (nothing).
<proverb>
وقتى شک دارى دست به کارى نزن .
One man sows and another reaps.
<proverb>
یکى مى کارد ,دیگرى درو مى کند .
Where theres will theres a way .
<proverb>
تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
brussels
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند
[شبیه دار کرمانی]
و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
packets
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
unsettling
آنچهباعثعصبانیتوخشمشما گردد
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
The earth moves round the sun .
زمین بدور خورشید می گردد
covenant
که بین طرفین مبادله می گردد
He wont be back for another six months.
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
covenants
که بین طرفین مبادله می گردد
Spint not against heaven,it will fall back in thy .
<proverb>
بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
reductase
دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
Everything goes back to its origin .
<proverb>
باز گردد به اصل خود هر چیز .
dedication
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
delaying
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
riffle
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffled
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
delays
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
bargain hunter
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
register
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
registering
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
Unless otherwise stated .
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
It was inappropriate to make such a remark .
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
registers
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
delay
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
save all
چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
riffles
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
proteranthous
دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
riffling
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
force
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
polder
زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
out and in
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
forcing
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
progressive rebate
تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
eds
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
in irons
نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
curved weft
[انتهای نخ پودی که به زیر تارهای انتهایی خم شده و محکم می گردد.]
annulus
دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
asset
جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
debt limit
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
eerom
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
observation pipe
لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
documenting
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
documented
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
document
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
typematic
هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
hitch
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
perfect participle
وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
alumetize
الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
hitches
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
postal match
مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
hard hyphen
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
eyestrings
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
bombed out
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombs
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
horizontal
مدت زمانی که اشعه تصویر در صفحه نمایش به اول خط بعد برمی گردد از آخر خط قبل
acceleration principle
براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
economic determinism
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
latest event time
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
glitches
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitch
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
telpak
سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
sudatorium
حمام گرم که موجب عرق زیاد گردد گرمخانه حمام
continuation clause
مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
parent program
در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
loops
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
parkerizing
عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
learning curve
منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
data aggregate
مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
shell out
خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
inseparable cost
حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
lpt
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
over stretched wrap
نخ چله بیش از حد کشیده شده
[این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
link
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
die
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
free form
نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
read
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
hair
[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
Ghiordes
[Gordes]
شهر گردیز
[جوردیز در آسیای صغیر که ریشه اصلی طرح های محرابی را به این شهر نسبت می دهند و تاریخ آن به دویست سال پیش باز می گردد.]
macroinstruction
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
enzymes
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
clotted
بسته
parcel
بسته
kit
بسته
clotty
بسته
bagful
یک بسته
connected
بسته
packets
بسته
grumous
بسته
parcels
بسته
ice bound
یخ بسته
packet
بسته
barred
بسته
interdependent
به هم بسته
kits
بسته
pinioned
کت بسته
fardel
بسته
jellied
بسته
packaged
بسته
shook
بسته
bunged up
بسته
crossed cheque
چک بسته
package
بسته
fronted
صف بسته
datagram
یچ بسته
packages
بسته
packed
بسته ای
corked
بسته
crossed chaque
چک بسته
curdy
بسته
shuts
بسته
stacks
بسته
shutting
بسته
closed
بسته
pent
بسته
bundle
بسته
stack
بسته
uncrossed
بسته
bundling
بسته
trusser
بسته
strikebound
بسته
packs
بسته
pack box
بسته
bundles
بسته
solids
بسته
pack
بسته
stacked
بسته
shut
بسته
logical
یچ بسته
imperforate
بسته
solid
بسته
knot density
چگالی گره
[تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
oases
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
oasis
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
futures goods
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
ego loss programming
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
all-expense tour
گشت بسته ای
package holiday
گشت بسته ای
vans
کامیون سر بسته
bound electron
الکترون بسته
bound charge
بار بسته
blocked opening
درگاه بسته
van
کامیون سر بسته
aleatory
بسته به بخت
tied up
<adj.>
دست بسته
assumed
بخود بسته
close-fisted
<adj.>
دست بسته
application package
بسته کاربردی
as the case may be
بسته بمورد
young ice
یخ تازه بسته
manacled
<adj.>
دست بسته
blind fold
با چشم بسته
tongue-tied
زبان بسته
blocked
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
closed shop
سیستم بسته
closed circuits
مدار بسته
closed circuit
مدار بسته
disabled
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
locked
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
right parenthesis )
پرانتز بسته
dogs
دفاع بسته
right round bracket
پرانتز بسته
dogging
دفاع بسته
dog
دفاع بسته
kits
بسته لوازم
blindfolds
چشم بسته
blindfolding
چشم بسته
blindfolded
چشم بسته
blindfold
چشم بسته
closed shops
سیستم بسته
barred
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
barricaded
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
closed fist
مشت بسته
box trail
سهم بسته
internal drainage
ابریز بسته
dunnage
بسته بندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com