English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
to blow hot and cold وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن
Other Matches
get in touch with someone <idiom> باکسی تماس گرفتن
to be even witn any one انتقام خودرا ازکسی گرفتن باکسی باربریاسراسربودن
background چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
backgrounds چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
literal چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
to turn on any one باکسی بد شدن
to haunt with a person باکسی ماندگارشدن
to keep up with a person باکسی برابربودن
to enter into p with another باکسی شرکت کردن
cozy up to (someone) <idiom> باکسی دوستی برقرارکردن
sympathy with any one همدردی یاهمفکری باکسی
to keep pace with any one باکسی برابرقدم زدن
to keep in touch with any one باکسی تماس داشتن
got a thing going <idiom> باکسی نامزد شدن
illtreat باکسی بد رفتاری کردن
take out <idiom> باکسی قرار گذاشتن
to be of kinship with somebody باکسی نسبت خویشاوندی داشتن
to bear with a person باکسی ساختن یاسازش کردن
to have an i. with any one باکسی دیدار و گفتگو کردن
handle with kid gloves <idiom> باکسی همکاری دقیق داشتن
to play a trick on any one زدن باکسی شوخی کردن
lose track of <idiom> ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
pick a quarrel <idiom> باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
to eat salt with a person باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
to get one's own back تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
somewhen در یک وقتی
some time or other یک وقتی
synchronism هم وقتی
some time یک وقتی
ever since از وقتی که
until وقتی که
until تا وقتی که
since از وقتی که چون که
there is a time for everything هرکاری وقتی
There is no time left . دیگر وقتی نمانده
At that point [stage] , ... وقتی که موقعش رسید...
it never rains but it pours وقتی که می ایدپشت سر هم می اید
by comparison وقتی مقایسه می شوند
on request وقتی که درخواست بشود
associated document وقتی فایل را انتخاب می کنید
it wasdone in no time اینکار چندان وقتی نبرد
associated file وقتی فایل را انتخاب می کنید
i shudder to think میلرزم وقتی بفکر می افتم
lapped زانوی کسی وقتی که می نشینند
lap زانوی کسی وقتی که می نشینند
do not go in an u. hour وقتی که ساعت بداست نروید
It was only when she rang up [called] that I realized it. تازه وقتی که او [زن] زنگ زد من متوجه شدم.
if [when] it comes to the crunch <idiom> وقتی که موقعیت وخیم می شود [اصطلاح]
token یادگاری [وقتی که کسی خداحافظی می کند]
When the dust settles. وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
elasticity of factor substitution وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
duopoly وقتی که فروشندگان کالایی فقط دو نفرباشند
paper fed که وقتی فعال میشود که کاغذ وارد آن شود
When the shit hits the fan. <idiom> وقتی که گند کاردر آمد. [اصطلاح رکیک ]
Please face me when I'm talking to you. لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
pitches وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
if [when] it comes to the crunch <idiom> وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
souvenir یادگاری [وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
demand یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demanded یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demands یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
anti- تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
It makes me sick just thinking about it! وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
false اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
in a pinch <idiom> بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
switch شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switched شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switches شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
pack توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
timed 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
Thank goodness! خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank God! خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
faults توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
clear آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
time 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
times 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
faulted توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
stables وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
speech که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speeches که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
fault توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
clears آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
demanded پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
good riddance <idiom> وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
up time زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
peach and straddle وقتی حریف از پشت بغل کرده پای او را از وسط پا می گیریم
packaged توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
stable وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
He was utterly devastated when his wife left him. وقتی که زنش او [مرد] را ترک کرد روحش خرد و افسرده شد.
packages توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
demands پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
package توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
actions وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
permanent حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
equivalence تابع منط قی که وقتی درست است همه ورودی ها مشابه باشند
inflationary gap وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
key ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
action وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
for next loop حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
joint denial تابع منط قی که خروجی آن وقتی غلط است که هر ورودی درست باشد
circulars موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
NOR function = تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
opened کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opens کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
open کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
notepad بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است
case دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
cases دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
permanent رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
overscan از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
formed حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
halt دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
form حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
halts دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
forms حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
halted دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
delayed penalty چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
scroll برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
notepads بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است
interrupts لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupting لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
scrolls برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
pre- اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
plugs قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
quiescent وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
pre اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
non volatile رسانه ذخیره سازی یا حافظه که داده را برمی گرداند حتی وقتی که برق قط ع شود
buffer استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود
repetitive stress injury دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
When we get this project off the ground we can relax. وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
repetitive strain injury دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
plugging قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
auto امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
pipeline زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
plug قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
autos امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
pipelines زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
righted منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
safety valve پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
righting منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
case تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
right منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
logic بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
hermaphroditus پسر هرمس وافرودیت که وقتی در اب تنش را می شست بایک حوری دریایی متصل و دارای یک بدن شد
logs مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
AUTOEXEC.BAT فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند
log مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
cases تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
musical chairs نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
buffering دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
stack پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
blind dialling توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
searches نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
stacked پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
search نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
timeout 1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
stacks پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
DPA روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com