English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
It makes me sick just thinking about it! وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
Other Matches
I would like to [ undress] take off my clothes. من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.
scroll برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
scrolls برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
literal چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
I must get hold of her at all costs. بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
early token release در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
Without wishing to belittle [disparage] [denigrate] the importance of this issue, I would like to ... بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
i will go خواهم رفت
i shall be خواهم بود
to beg your pardon معذرت می خواهم
to beg your pardon پوزش می خواهم
i shall go خواهم رفت
excuse me پوزش می خواهم
he said گفت که خواهم امد
he said he shoued go اوگفت خواهم رفت
he said i will come اوگفت خواهم امد
I want to take a couple of days off . یک ردوروز مرخصی می خواهم
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ببینم.
wills فعل کمکی "خواهم "
willed فعل کمکی "خواهم "
i will see sbout it من به ان رسیدگی خواهم کرد
he said گفت خواهم امد
Please excuse me . عذرمی خواهم ( ببخشید )
will فعل کمکی "خواهم "
I am thinking of your own good. من خو بی شما رامی خواهم
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را تائید کنم.
I want my steak well done. می خواهم استیکم خوب پخته با شد
No offence! نمی خواهم توهین کنم!
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را کنسل کنم.
No harm meant! نمی خواهم توهین کنم!
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I would like to have something to drink . می خواهم گلویی تازه کنم
I ll pay him back in his own coin . حقش را کف دستش خواهم گذارد
i wish you happiness خوشی یا سعادت شما را می خواهم
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را اوکی کنم.
i beg your pardon پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I dont know and I dont want to know . نه می دانم ونه می خواهم بدانم
I'd like a train timetable. من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را لغو کنم.
i will return his kindness مهربانی او را تلافی خواهم کرد
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
with you بی پرده با شما سخن خواهم گفت
I'll think it over. در این خصوص فکر خواهم کرد.
Don't let me keep you. نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I'll do that. من این کار را انجام خواهم داد.
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
I'd like to book a flight to london. یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
I will be instigating [initiating] legal proceedings. من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
i wish you a happy new year سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
i will speak to him about it در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
Talking of Europe ,please allow me … حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
I wI'll do that all by myself. من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
I want to look at old coins. من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
I want to get off at St. Paul's. من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
You have to listen to me. شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
I'll get you all fixed up. همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
tomorow morning . I wI'll leavew for london. فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
I wI'll go flat out to do it. بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
synchronism هم وقتی
until وقتی که
some time یک وقتی
somewhen در یک وقتی
ever since از وقتی که
until تا وقتی که
some time or other یک وقتی
since از وقتی که چون که
there is a time for everything هرکاری وقتی
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
One day I want to have a horse of my very own. روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
it never rains but it pours وقتی که می ایدپشت سر هم می اید
by comparison وقتی مقایسه می شوند
There is no time left . دیگر وقتی نمانده
on request وقتی که درخواست بشود
At that point [stage] , ... وقتی که موقعش رسید...
associated file وقتی فایل را انتخاب می کنید
i shudder to think میلرزم وقتی بفکر می افتم
associated document وقتی فایل را انتخاب می کنید
it wasdone in no time اینکار چندان وقتی نبرد
lapped زانوی کسی وقتی که می نشینند
lap زانوی کسی وقتی که می نشینند
do not go in an u. hour وقتی که ساعت بداست نروید
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
elasticity of factor substitution وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
token یادگاری [وقتی که کسی خداحافظی می کند]
if [when] it comes to the crunch <idiom> وقتی که موقعیت وخیم می شود [اصطلاح]
When the dust settles. وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
It was only when she rang up [called] that I realized it. تازه وقتی که او [زن] زنگ زد من متوجه شدم.
duopoly وقتی که فروشندگان کالایی فقط دو نفرباشند
I wI'll gradually get used to it . یواش یواش عادت خواهم کرد
demanded یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
if [when] it comes to the crunch <idiom> وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
demands یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
Please face me when I'm talking to you. لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
souvenir یادگاری [وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
pitch وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitches وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
paper fed که وقتی فعال میشود که کاغذ وارد آن شود
When the shit hits the fan. <idiom> وقتی که گند کاردر آمد. [اصطلاح رکیک ]
to blow hot and cold وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن
anti- تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
in a pinch <idiom> بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
false اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
up time زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
package توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
fault توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
speeches که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speech که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
faulted توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
switched شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
packaged توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
switch شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
packages توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
good riddance <idiom> وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
faults توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
peach and straddle وقتی حریف از پشت بغل کرده پای او را از وسط پا می گیریم
switches شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
clear آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
pack توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
times 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
background چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
demands پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
Thank God! خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
clears آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
stables وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
Thank goodness! خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
demand پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
stable وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
timed 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
He was utterly devastated when his wife left him. وقتی که زنش او [مرد] را ترک کرد روحش خرد و افسرده شد.
backgrounds چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
demanded پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
clearer آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
time 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
packs توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
clearest آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
key ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
open کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
for next loop حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
opened کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opens کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
equivalence تابع منط قی که وقتی درست است همه ورودی ها مشابه باشند
Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
inflationary gap وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
joint denial تابع منط قی که خروجی آن وقتی غلط است که هر ورودی درست باشد
circulars موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
permanent حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
NOR function = تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
actions وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
interrupts لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
permanent رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
notepads بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است
overscan از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
notepad بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com