Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
impedance voltage
ولتاژاتصال کوتاه نامی
Other Matches
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
ignominy
بد نامی
calumnies
بد نامی
calumny
بد نامی
illustrious
نامی
depravement
بد نامی
depravation
بد نامی
nominal length
طول نامی
nominal frequency
فرکانس نامی
famous
معروف نامی
design size
اندازه نامی
rated output
توان نامی
patronymic
پدر نامی
nominal diameter
قطر نامی
rated value
مقدار نامی
allocated time
زمان نامی
rated fatigue limit
حد دوام نامی
nominal size
اندازه نامی
matronymic
مادر نامی
toponymic
وابسته به مکان نامی
traducement
بدنام سازی بد نامی
rated pay load
بار مفید نامی
frequency range
محدوده فرکانس نامی
maximum current rating
جریان نامی حداکثر
maximum ratings
مقدار نامی حداکثر
to be called
به نامی خوانده شدن
motor rating
توان نامی موتور
nominal bandwidth
پهنای باند نامی
frequency range
حیطه فرکانس نامی
anomia
زبان پریشی نامی
i sold it to one abdullah
به عبدالله نامی انرا فروختم
hercules
پهلوان نامی اساطیریونان و روم
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
hosted
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
heraclidae
اولادهرکول پهلوان نامی یونان
hosting
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosts
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
cock a doodle doo
نامی که بچه بخروس میدهد
color anomia
زبان پریشی نامی رنگها
shaken
وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
virgilian
به شیوه virgil شاعر نامی روم
toponymy
ذکر اسامی نواحی مکان نامی
the porch
رواق یا ایوان نامی اتن وشاگردانش بیشتربدانجامیرفتند
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
log in name
نامی که توسط ان سیستم کامپیوتر استفاده کننده را می شناسد
symbolic i/o assignment
نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
symbolically
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
symbolic
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
Glasgow School
[نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
rontgen
نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
koh i noor
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
big five
بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
to win one's spurs
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
data aggregate
مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
hurdle step
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
rating
توان نامی توان قدرت
ratings
توان نامی توان قدرت
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
pygmy
قد کوتاه
stockier
کوتاه
short
کوتاه
miniature
کوتاه
scut
دم کوتاه
stunt
کوتاه
stunting
کوتاه
liliputian
قد کوتاه
stunts
کوتاه
shorter
کوتاه
pygmy
کوتاه
stockiest
کوتاه
synoptic
کوتاه
low
کوتاه
pigmies
کوتاه
pigmies
قد کوتاه
of short duration
کوتاه
pygmies
کوتاه
pigmy
کوتاه
shortest
کوتاه
pigmy
قد کوتاه
pygmies
قد کوتاه
concise
کوتاه
stocky
کوتاه
little
کوتاه
concise
<adj.>
کوتاه
fleeting
<adj.>
کوتاه
bas relif
کوتاه
succinct
<adj.>
کوتاه
dumpy
کوتاه
short
<adj.>
کوتاه
succinct
کوتاه
curt
<adj.>
کوتاه
dwarfish
کوتاه
curtal
کوتاه
miniatures
کوتاه
puny
قد کوتاه
down
کوتاه
scurry
مسابقه کوتاه
scurries
مسابقه کوتاه
half pint
کوتاه تر از مقدارمتوسط
clipping
کوتاه کردن
short blast
سوت کوتاه
gnomical
کوتاه لب نویس
half timber
الوار کوتاه
stag
کوتاه کردن
bas relief
برجسته کوتاه
short brittle
شکننده- کوتاه
short burst
رگبار کوتاه
scurrying
مسابقه کوتاه
short blast
بوق کوتاه
cutty sark
دامن کوتاه
escopette
قرابینه کوتاه
cut off
کوتاه کردن
escopet
قرابینه کوتاه
razee
کوتاه کردن
epigrammatical
کوتاه ونیشدار
shorten
کوتاه تر کردن
correption
کوتاه کردن
stags
کوتاه کردن
fubsy
کوتاه وکلفت
lie-down
استراحت کوتاه
lie down
استراحت کوتاه
scutter
دو باگامهای کوتاه
scurried
مسابقه کوتاه
curtailing
کوتاه کردن
detruncate
کوتاه کردن
curtailed
کوتاه کردن
curtail
کوتاه کردن
formulating
کوتاه کردن
formulates
کوتاه کردن
formulated
کوتاه کردن
formulate
کوتاه کردن
detruncation
کوتاه شدگی
briefest
کوتاه مختصر
draw in
کوتاه شدن
briefer
کوتاه مختصر
curtails
کوتاه کردن
truncating
کوتاه کردن
curt
کوتاه ومختصر
truncates
کوتاه کردن
easy term
کوتاه مدت
truncated
کوتاه کردن
truncate
کوتاه کردن
short circuit
اتصال کوتاه
short drop
دراپ کوتاه
briefed
کوتاه مختصر
bas-relief
برجسته کوتاه
short-wave
موج کوتاه
lop sided
کوتاه و بلند
shuffle
گام کوتاه
shuffled
گام کوتاه
shuffles
گام کوتاه
shuffling
گام کوتاه
pygmy
ادم کوتاه قد
short stories
داستان کوتاه
short story
داستان کوتاه
novelette
داستان کوتاه
pygmies
ادم کوتاه قد
novelettes
داستان کوتاه
term paper
رساله کوتاه
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
unabridged
کوتاه نشده
abridge
کوتاه کردن
low frequency wave
موج کوتاه
short wave
موج کوتاه
mackinaw
کت کوتاه و سنگین
manakin
ادم کوتاه قد
manikin
ادم کوتاه قد
short haul
خط سیر کوتاه
short-haul
خط سیر کوتاه
idylls
قصیده کوتاه
short-circuit
اتصال کوتاه
idylls
چکامه کوتاه
idyll
قصیده کوتاه
idyll
چکامه کوتاه
morello
گیلاس دم کوتاه
short-circuits
اتصال کوتاه
narrow minded
کوتاه نظر
conte
داستان کوتاه
let us be brief
کوتاه کنیم
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
one track
کوتاه فکر
britches
شلوار کوتاه
bunny hop
پرش کوتاه
aphorisms
سخن کوتاه
aphorism
سخن کوتاه
by pass
اتصال کوتاه
piaffer
یورتمه کوتاه
idyl
قصیده کوتاه
idyl
چکامه کوتاه
hide bound
کوتاه فکر
playlet
نمایش کوتاه
chip shot
ضربه کوتاه
hare sighted
کوتاه بین
chitchat
صحبت کوتاه
chiton
قبای کوتاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com