Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
electrode bias
ولتاژ استراحت
Other Matches
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
unipolar
که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
transmissions
که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmission
که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
voltage regulator
تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
voltage balance
موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
electrically
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
positive
سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
idled
استراحت
idles
استراحت
idlest
استراحت
bye
استراحت
byes
استراحت
yasme
استراحت
relaxation
استراحت
vacation
استراحت
vacations
استراحت
breathers
استراحت
breather
استراحت
recumbency
استراحت
idle
استراحت
rests
استراحت
rest
استراحت
rehabilitation
استراحت
lie down
استراحت کردن
go to rest
استراحت کردن
outstretch
استراحت کردن
unbuckling
استراحت کردن
unbuckles
استراحت کردن
nooning
استراحت نیمروز
unbuckled
استراحت کردن
unbuckle
استراحت کردن
idle period
دوره استراحت
lie up
استراحت کردن
lie off
استراحت کردن
lie by
استراحت کردن
lie down
استراحت کوتاه
lie-down
استراحت کردن
lie-down
استراحت کوتاه
to retire to bed
استراحت کردن
to repose oneself
استراحت کردن
to rest oneself
استراحت کردن
to rest on one's oars
استراحت کردن
to take one's rest
استراحت کردن
surcease
پایان استراحت
sick leave
استراحت بیماری
rest period
دوره استراحت
rest cure
معالجه با استراحت
respite _
فاصله استراحت
relief time
زمان استراحت
relief interval
استراحت متناوب
resting potential
پتانسیل استراحت
quiescent point
نقطه استراحت
quiescent current
جریان استراحت
to go to roost
استراحت کردن
binnacle
استراحت پزشکی
meal break
استراحت ناهار
rests
استراحت کردن
calm down
<idiom>
استراحت کردن
rests
محل استراحت
rest
استراحت کردن
to pause
استراحت کردن
repose
اسودگی استراحت
rest
محل استراحت
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
to rest up
استراحت کامل کردن
rest
استراحت کردن بالشتک
retires
استراحتگاه استراحت کردن
retire
استراحتگاه استراحت کردن
eases
سهولت استراحت رسایی
eased
سهولت استراحت رسایی
ease
سهولت استراحت رسایی
jump suits
لباس خانه و استراحت
respite
استراحت تمدید مدت
kick back
<idiom>
تنها استراحت کردن
Zen
استراحت بحالت نشسته
mass practice
تمرین بدون استراحت
rest
تکیه گاه استراحت
easing
سهولت استراحت رسایی
rests
تکیه گاه استراحت
zazen
پایان استراحت نشسته
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
rest up
استراحت کامل کردن
parlor car
سالن استراحت قطار
work ratio
نسبت کار به استراحت
work relief
استراحت توام با کار
jump suit
لباس خانه و استراحت
rests
استراحت کردن بالشتک
to breathe a horse
استراحت کردن به اسب
lairs
محل استراحت جانور
binnacle list
فهرست استراحت پزشکی
lair
محل استراحت جانور
to take a mandatory break
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
dwellings
پیاده شدن برای استراحت
dwelling
پیاده شدن برای استراحت
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
slack suit
لباس مخصوص گردش یا استراحت
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
dwell
محل توقف توقفگاه استراحت
lounging
محل استراحت ولم دادن
lounges
محل استراحت ولم دادن
bedtime
وقت استراحت موقع خوابیدن
lounged
محل استراحت ولم دادن
lounge
محل استراحت ولم دادن
rehabilitation
اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwells
محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled
محل توقف توقفگاه استراحت
bedtimes
وقت استراحت موقع خوابیدن
neutral corner
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lounge car
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
change up
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change of pace
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
ring stool
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
diastasis
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
rest and recuperation
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
electric tension
ولتاژ
potential
ولتاژ
voltages
ولتاژ
line voltage
ولتاژ خط
voltage
ولتاژ
alternating voltage
ولتاژ C.A
total voltage
ولتاژ کل
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
peak voltage
ولتاژ حداکثر
insulation voltage
ولتاژ ایزولاسیون
mains voltage
ولتاژ شبکه
no load voltage
ولتاژ بی باری
primery voltage
ولتاژ اولیه
input voltage
ولتاژ اولیه
potential drop
افت ولتاژ
load voltage
ولتاژ بار
overvoltage
ولتاژ اضافی
peak voltage
ولتاژ اوج
peak to peak voltage
ولتاژ مضاعف
medium voltage
ولتاژ متوسط
peak voltage
ولتاژ پیک
instantaneous voltage
ولتاژ لحظهای
main voltage
ولتاژ اصلی
potential gradient
گرادیان ولتاژ
overpotential
اضافه ولتاژ
limiting voltage
ولتاژ مرزی
line drop
افت ولتاژ یک خط
operating voltage
ولتاژ کار
star voltage
ولتاژ ستاره
normal voltage
ولتاژ عادی
line voltage
ولتاژ شبکه
line to neutral voltage
ولتاژ فازی
phase to neutral voltage
ولتاژ فازی
service voltage
ولتاژ کار
internal voltage
ولتاژ داخلی
load tension
ولتاژ بار
overvoltage
اضافه ولتاژ
inverse voltage
ولتاژ معکوس
ionization voltage
ولتاژ یونیزاسیون
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
output voltage
ولتاژ خروجی
line voltage variation
نوسان ولتاژ
nominal voltage
ولتاژ اسمی
voltaism
ولتاژ الکتریکی
voltage loss
اتلاف ولتاژ
voltage level
سطح ولتاژ
voltage rise
افزایش ولتاژ
voltage increase
افزایش ولتاژ
voltage impluse
ضربان ولتاژ
voltage impluse
ایمپولز ولتاژ
voltage gain
بهره ولتاژ
voltage drop
افت ولتاژ
voltage divider
مقسم ولتاژ
voltage curve
منحنی ولتاژ
voltage measuring
سنجش ولتاژ
voltage peak
پیک ولتاژ
voltage pulse
پالس ولتاژ
voltage vector
بردار ولتاژ
voltage transformer
ترانسفورماتور ولتاژ
voltage to ground
ولتاژ زمین
voltage stabilization
تثبیت ولتاژ
voltage stability
ثبات ولتاژ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com