Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
voltage rating of a condenser
ولتاژ اسمی خازن
Other Matches
rated voltage
ولتاژ اسمی
nominal voltage
ولتاژ اسمی
shunt capacitor
خازن شنت خازن موازی شده فرعی
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
transmission
که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
unipolar
که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
transmissions
که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
voltage regulator
تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
voltage balance
موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
electrically
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
substantival
اسمی
nounal
اسمی
onomastic
اسمی
trinomial
سه اسمی
denominative
اسمی
nominal
اسمی
rated
اسمی
ondenser
خازن
capacitor
خازن
condenser
خازن
positive
سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
nominal income
درامد اسمی
nominal partner
شریک اسمی
ostensible
شریک اسمی
nominal pitch
گام اسمی
rating
رژیم اسمی
ratings
رژیم اسمی
nominal diameter
قطر اسمی
nominal data
داده اسمی
nominal cost
هزینه اسمی
nominal value
ارزش اسمی
rated quantity
مقدار اسمی
rated duty
کار اسمی
rated current
جریان اسمی
at par
بقیمت اسمی
at par
به قیمت اسمی
nominal load
بار اسمی
call price
ارزش اسمی
rated candlepower
شمع اسمی
smee battery
پیل اسمی
nominal capital
سرمایه اسمی
nominal price
قیمت اسمی
face value
ارزش اسمی
par value
ارزش اسمی
nominal price
بهای اسمی
nominal value
قیمت اسمی
nominal rating
کار اسمی
nominal wage
مزد اسمی
nominal value
مقدار اسمی
nominal scale
مقیاس اسمی
nominal size
اندازه اسمی
face value
بهای اسمی
nominal value
بهای اسمی
filter condenser
خازن صافی
capacitance of a capacitor
فرفیت خازن
fixed condenser
خازن ثابت
filter capacitor
خازن صافی
mica capacitor
خازن میکایی
calibration capacitor
خازن کالیبراسیون
blocking capacitor
نوعی خازن
blocking condenser
خازن انسدادی
input capacitor
خازن ورودی
input capacitor
خازن اولیه
condenser plate
جوشن خازن
gas filled capacitor
خازن گازی
gang tuning condenser
خازن قطاری
buffer condenser
خازن میانگیر
fixed capacitor
خازن ثابت
bypass capacitor
خازن شنتی
bypass condenser
خازن شنتی
gang capacitor
خازن واریابل
mica capacitor
خازن میکا
anti hum condenser
خازن ضد پارازیت
electrolytic capacitor
خازن الکترولیتی
electrolytic capacitor
خازن الکتریکی
dual capacitor
خازن دوبل
condenser charge
بار خازن
condenser dielectric
دی الکتریک خازن
plate of a capacitor
جوشن خازن
condensive reactance
راکتانس خازن
coupling capacitor
خازن اتصال
plate condenser
خازن صفحهای
plate capacitor
خازن صفحهای
discharger of a capacitor
تخلیه خازن
paper capacitor
خازن کاغذی
electrolytic capacitor
خازن الکترولیت
electrolytic condenser
خازن الکترولیتی
capacity of condenser
فرفیت خازن
mica condenser
خازن میکایی
most capacitor
خازن ماس
condenser capacity
فرفیت خازن
permittance
فرفیت خازن
multiple capacitor
خازن چندگانه
grid capacitor
خازن شبکه
comperssion capacitor
خازن متراکم
grid condenser
خازن شبکه
ceramic capacitor
خازن سفالی
grid blocking capacitor
خازن شبکه
paper condenser
خازن کاغذی
anti interference capacitor
خازن ضد تداخل
variable condenser
خازن متغیر
air capacitor
خازن هوایی
ideal capacitor
خازن ایده ال
spark condenser
خازن ضد جرقه
vernier capacitor
خازن ورنیهای
variable capacitor
خازن متغیر
variable capacitor
خازن گردان
tubular condenser
خازن لولهای
tubular capacitor
خازن لولهای
series capacitor
خازن سری
adjustable condenser
خازن متغیر
shunt capacitor
خازن موازی
telephone condenser
خازن تلفن
synchronous phase advance
خازن همزمان
synchronous condenser
خازن همزمان
continuous rating
کار پیوسته اسمی
nominal load
بار خارجی اسمی
nominal interest rate
نرخ بهره اسمی
above par
بالاتر از بهای اسمی
gerund
اسمی که از اضافه کردن
full load
بار خارجی اسمی
at par
قیمت اسمی سند
below par
کمتر از ارزش اسمی
it answers to its name
اسمی است بامسمی
intermittent rating
کار اسمی متناوب
n.h.p.
توان اسمی دستگاه
gerunds
اسمی که از اضافه کردن
below par
کمتر از بهای اسمی
nominal value
قیمت اسمی سهمی
trimmer capacitor
خازن نیم متغیر
padder
خازن تریمر سری
coupling capacitor
خازن جفت ساز
capacitor
خازن
[فیزیک]
[مهندسی]
high potential capacitor
خازن فشار قوی
padder
خازن تنظیم بسامد کم
low frequency padder
خازن تنظیم بسامد کم
low loss capacitor
خازن با تلفات دی الکتریک کم
farad
واحد فرفیت خازن
high tension capacitor
خازن فشار قوی
high voltage capacitor
خازن فشار قوی
heavy current capacitor
خازن جریان قوی
heavy current condenser
خازن جریان قوی
dry electrolytic condenser
خازن الکترولیتی خشک
quenching condenser
خازن جرقه گیر
capacitance of a capacitor
برق پذیری خازن
capacitive resistance
مقاومت فاهری خازن
bandspread tuning control
خازن میزانسازی موج
suppression capacitor
خازن پارازیت گیر
spark quenching condenser
خازن جرقه گیر
asthmatics
دچار تنگی نفس اسمی
at par
بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
nominative indepdent
اسمی که درحالت نداواقع شود
nominal horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
nominal gross national product
محصول ناخالص ملی اسمی
indicated horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
asthmatic
دچار تنگی نفس اسمی
abjectival use of a noun
استعمال اسمی به طور صفت
grid leak condenser detector
اشکارسازی با خازن ومقاومت نشتی
multiple series condenser
خازن متغیر چند اتصالی
high frequency trimmer
خازن تنظیم بسامد زیاد
capacitor
ذخیره کننده برق خازن
high tension electrolytic capacitor
خازن الکترولیت فشار قوی
pentaptote
اسمی که دارای پنج حالت باشد
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
His name is never mentioned anywhere .
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
depreciation of currency
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
premium
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
premiums
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
imparisyllabic
دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
cation
یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
tolerance
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
nominative appositive
اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
callable bond
نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
face value
مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
capacitor intel filter
شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
voltages
ولتاژ
line voltage
ولتاژ خط
total voltage
ولتاژ کل
voltage
ولتاژ
electric tension
ولتاژ
potential
ولتاژ
alternating voltage
ولتاژ C.A
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
limiting voltage
ولتاژ مرزی
voltage transformer
ترانسفورماتور ولتاژ
line drop
افت ولتاژ یک خط
voltage relay
رله ولتاژ
voltage curve
منحنی ولتاژ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com