English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
inductive interference voltage ولتاژ تداخل امواج القائی
Other Matches
inductive interference تداخل امواج القائی انترفرنس القائی
interference تداخل امواج
diathermy interference تداخل امواج دیاترمی
interference area ناحیه ی تداخل امواج
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
bleeding باند تداخل امواج
high frequency interference تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
induction voltage ولتاژ القائی
induction voltage regulator نافم ولتاژ القائی
inductive potential divider مقسم ولتاژ القائی
induction regulator نافم ولتاژ القائی
inductive voltage drop افت ولتاژ القائی
induction regulator تنظیم کننده ولتاژ القائی
inductive d.c. voltage drop افت ولتاژ جریان دائم القائی
radio interference تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
inductive susceptance مقدار هدایت کور القائی سوسپتانس القائی
induction tachogenerator دورسنج الکتریکی- القائی تاکو ژنراتور القائی
modulation سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
confusion reflector وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulating مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulate مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
radiation scattering انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
transmission که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmissions که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
unipolar که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
radiological monitoring ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
surges یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
voltage balance موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
electrically قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
beats تداخل
beat تداخل
interference تداخل
electronic interfrence تداخل الکترونیکی
interfrometry تداخل سنجی
anti interference capacitor خازن ضد تداخل
beat frequency فرکانس تداخل
interferometer تداخل سنج
interfrometer تداخل سنج
constructive interference تداخل فزاینده
electrical interface تداخل الکتریکی
intercurrent تداخل کننده
anti interference device دستگاه ضد تداخل
interference eliminator صافی تداخل
interference filter صافی تداخل
suppressor مقاومت ضد تداخل
cross talk تداخل صدا
cross talk تداخل صحبت
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
cross talk تداخل صداها در تلفن
monkey chatter تداخل کانال مجاور
impenetrableness خاصیت عدم تداخل
radio frequency interference تداخل فرکانس رادیویی
adjacent channel interfernce تداخل کانال مجاور
cross talk تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
cross fire تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
babbles تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babbled تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babble تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
positive سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
inductional القائی
infusive القائی
faradaic القائی
inductive القائی
biplane interference تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
inductive reactance مقاومت القائی
inductive earthing زمین القائی
induced current جریان القائی
induced consumption مصرف القائی
induction instrument دستگاه القائی
induced electricity الکتریسیته القائی
induction field حوزه القائی
inductive coupling پیوست القائی
induction relay رله القائی
inductive resistance مقاومت القائی
induction vibrator ویبراتور القائی
inductive tuning تنظیم القائی
inductive potentiometer پتانسیومتر القائی
induced variable متغیر القائی
inductor loadspeaker بلندگوی القائی
induction loop حلقه القائی
induction machine ماشین القائی
inductive exposure پیوست القائی
inductive spark جرقه القائی
inductive flux linkage پیوست القائی
inductive flux linkage تزویج القائی
induction motor generator موتورژنراتور القائی
inductive disturbance اغتشاش القائی
inductive influence تاثیر القائی
induction spark جرقه القائی
induction method روش القائی
inductive disturbance پارازیت القائی
inductive load بار القائی
inductive loop حلقه ی القائی
induction cylinder استوانه القائی
inductive machine ماشین القائی
induction meter کنتور القائی
induction motor موتور القائی
induction type hour meter کنتور القائی
inducing current جریان القائی
inductance coupling پیوست القائی
inductionless فاقدخاصیت القائی
induction flowmeter شارسنج القائی
rotary field motor موتور القائی
induction cup هسته القائی
inductive circuit مدار القائی
induction heating گرمکن القائی
induction field میدان القائی
induction disk گرده القائی
induction brazing زردجوشکاری القائی
induction current instrument دستگاه القائی
induction heating گرمایش القائی
induction current جریان القائی
induction furnace کوره القائی
inductive antenna انتن القائی
induction heating apparatus شوفاژ القائی
induction generator مولد القائی
inductance current relay رله ی القائی
inductive capacity فرفیت القائی
induction voltage فشار القائی
inductive displacement pick up پیک اپ القائی
induction generator ژنراتور القائی
inductive current جریان القائی
interlock وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
induced e.m.f. نیروی محرکه القائی
induction motor meter کنتور موتور القائی
induction resistance welding جوشکاری مقاومت القائی
induction ring heater گرمکن حلقوی القائی
induction harening سخت گردانی القائی
induction frequency converter مبدل فرکانس القائی
inductive impedance مقاومت فاهری القائی
induction melting equipment تجهیزات ذوب القائی
induction crucible furnace کوره بوتهای القائی
two phase induction motor موتور القائی دو فاز
inductance strain gauge تغییر بعدسنج القائی
induced investment سرمایه گذاری القائی
induction heat treatment عملیات حرارتی القائی
inductive stabilizer مقاومت ورودی القائی
inductive dialing شماره گیری القائی
three phase induction motor موتور القائی سه فاز
inductor ballast اتصال ورودی القائی
induction heating coil بوبین گرمایش القائی
induced magnetization مغناطیس گردانی القائی
induction brazing لحیم کاری القائی
induction compass قطب نمای القائی
induction type instrument دستگاه نوع القائی
induction channel furnace کوره ناودانی القائی
inductionless بدون خاصیت القائی
induction coils سیم پیچی القائی
induction coil سیم پیچی القائی
repulsion induction motor موتور القائی- دفعی
induced voltage فشارالکتریکی القائی ولتاژاندوکسیون
induction watt hour meter کنتور وات ساعت القائی
induction movement دستگاه اندازه گیری القائی
induction vibrator لرزانگرالقائی مرتعش کننده القائی
coreless induction furnace کوره القائی فاقد هسته
inductive feedback پیوست برگشت وارونه القائی
slip ring motor موتور القائی با حلقه لغزان
wound rotor motor موتور القائی با حلقه لغزان
repulsion start induction motor موتور القائی با راه اندازدفعی
induction holding furnace کوره گرم نگهدار القائی
inductive reactance اندوکتانس مقاومت کور القائی
induction instrument دستگاه اندازه گیری القائی
inductive impedance مقاومت فاهری با جزء القائی
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
crosstalk سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
ground swell امواج
sky wave امواج اسمانی
gravity waves امواج ثقلی
hertzian waves امواج هرتز
spoondrift ترشح امواج
emission انتشار امواج
thermal waves امواج گرمایی
tosser دستخوش امواج
transient wave امواج سیار
the waves of the sea امواج دریا
ground waves امواج زمینی
incoherent waves امواج همدوس
crashing waves امواج خروشان
gravitational waves امواج جاذبه
pulsed امواج ضربانی
pulsing ضربان امواج
reverberations برگشت امواج
electromagnetic waves امواج الکترومگنتیک
reverberation برگشت امواج
wander wave امواج سیار
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی
brain waves امواج مغزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com