Dictiornary-Farsi | ولتاژ معکوس نخستین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
initial inverse voltage	ولتاژ معکوس نخستین


Other Matches

inverse voltage	ولتاژ معکوس
inverse current	جریان ولتاژ معکوس
peak inverse anode voltage	اوج ولتاژ اندی معکوس
line voltage	ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
at first a	در نخستین دید در وهله نخستین
transmission	که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmissions	که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
unipolar	که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
voltage regulator	تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
non return to zero	سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
surge	یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges	یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged	یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
voltage balance	موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
electrically	قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
piezoelectric	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
negative true logic	سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
positive	سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
reversing	معکوس
reverses	معکوس
converting	معکوس
convert	معکوس
upside down	معکوس
conversely	معکوس
inverse	معکوس
contrary	معکوس
reversible	معکوس
reversed	معکوس
vice versa	معکوس
converse	:معکوس
converse	معکوس
conversed	:معکوس
conversed	معکوس
converses	:معکوس
converses	معکوس
conversing	:معکوس
conversing	معکوس
obverse	معکوس
reverse	معکوس
reversion	معکوس
reversal	معکوس
converted	معکوس
converts	معکوس
reversals	معکوس
countering	معکوس
countered	معکوس
counter	معکوس
reciprocal	معکوس
negative	معکوس
negatives	معکوس
initials	نخستین
premiers	نخستین
first	نخستین
premiere	نخستین
incipient	نخستین
primal <adj.>	نخستین
primary	نخستین
premier	نخستین
premiering	نخستین
premieres	نخستین
premiered	نخستین
proto	نخستین
mixer	نخستین
initialing	نخستین
our first parents adam and eva	نخستین ما
quadrages ima	نخستین
initialed	نخستین
first detector	نخستین
mixers	نخستین
initialling	نخستین
initialled	نخستین
initial	نخستین
reverse	معکوس کننده
indian in reverse	هندی معکوس
invertible	معکوس شدنی
inverter	معکوس کننده
backset	معکوس وارونه
reverse	معکوس کردن
mirroring	معکوس نمودن
reverses	معکوس کننده
reversing	معکوس کننده
back splice	پیوند معکوس
back resistance	مقاومت معکوس
back formation	اشتقاق معکوس
back conductance	برقرسانایی معکوس
draw back	کشیدن معکوس
inverted structure	ساختار معکوس
reversed	معکوس کردن
reversed	معکوس کننده
reversing	معکوس کردن
reverses	معکوس کردن
back up	معکوس ریختن
reverse slope	شیب معکوس
reverse speed	سرعت معکوس
obversion	استنتاج معکوس
obcordate	قلبی معکوس
negative relation	رابطه معکوس
negative correlation	همبستگی معکوس
negative caster	گردش معکوس
inverted file	فایل معکوس
lateral inversion	معکوس جانبی
reverse thrust	تراست معکوس
reverse video	ویدئوی معکوس
reverse polarity	پلاریته معکوس
reverse pitch	گام معکوس
reverse osmosis	اسمز معکوس
back-up	معکوس ریختن
reciprocal	متقابل معکوس
retroaction	عمل معکوس
reversal film	فیلم معکوس
reciprocal	معکوس دوجانبه
reverse bias	پیشقدر معکوس
reverse bias	تغذیه معکوس
reversion	معکوس کردن
reverse control	کنترل معکوس
reverse current	جریان معکوس
reversal process	جریان معکوس
dis-	معکوس کردن
conversely	بطور معکوس
feedback	تزویج معکوس
inverse feedback	واخوراند معکوس
opposites	روبرو معکوس
inverse relationship	ارتباط معکوس
inverse ratio	نسبت معکوس
switcheroo	عمل معکوس
inverse	واژگونه معکوس
inverse function	تابع معکوس
invert matrix	ماتریس معکوس
invert suger	قند معکوس
set back	معکوس پس زدن
opposite	روبرو معکوس
countdown	شمارش معکوس
countdowns	شمارش معکوس
reverse gear	دنده معکوس
reverse gears	دنده معکوس
inverted opening	گشایش معکوس
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
at the first blush	در نخستین وهله
the opening chapter	نخستین فصل
by return of post	با نخستین پست
book one	جلد نخستین
protomartyr	نخستین شهید
prime coat	روکش نخستین
trivium	دوره نخستین
proenomen	نام نخستین
first rate	نخستین درجه
primes	نخستین اولیه
primed	نخستین اولیه
rough coat	نخستین اندود
the first of all	نخستین همه
at first push	در نخستین وهله
prime	نخستین اولیه
primary	مقدماتی نخستین
springer stone	نخستین رگ پاطاق
the first day	نخستین رور
at the first onset	در نخستین وهله
as a first step <adv.>	نخستین [اولا]
primary zones	نواحی نخستین
primordial	اصل نخستین
primary anxiety	اضطراب نخستین
initial stage	طبقه نخستین
octateuch	نخستین عهدعتیق
primary treatment	پاکسازی نخستین
menarche	نخستین قاعدگی
prototype	نخستین بشر
initial movement	نخستین اقدام
prototype	نمونه نخستین
prototypes	نخستین بشر
prototypes	نمونه نخستین
initial expenses	هزینه نخستین
incunabula	نخستین دوره
crossover	تمرکز نخستین
in the egg	در مرحله نخستین
incipience	حالت نخستین
his opening remarks	نخستین گفتههای وی
hexateuch	نخستین توریه
primary treatment	تصفیه نخستین
primary reinforcement	تقویت نخستین
primary productivity	فراوردگی نخستین
primary processes	فرایندهای نخستین
primary personality	شخصیت نخستین
primary needs	نیازهای نخستین
primary motivation	انگیزش نخستین
primary group	گروه نخستین
primary drive	سائق نخستین
first aids	کمکهای نخستین
first hand	نخستین بازی کن
first impression	برداشت نخستین
primary colors	رنگهای نخستین
incipincy	حالت نخستین
de-	معکوس عمل کردن
inverse function	تابع معکوس [ریاضی]
inverse	تابع معکوس [ریاضی]
shift the rudder	معکوس کردن سکان
inverted file	فایل معکوس شده
king's indian in reverse	هندی شاه معکوس
obvert	نتیجه معکوس گرفتن از
one's complement	معکوس یک عدد دودویی
What invert sugar	قند معکوس چیست
double quartan fever	نوبه ربع معکوس