Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 218 (11 milliseconds)
English
Persian
barrister
وکیل مدافع
barristers
وکیل مدافع
advocate
وکیل مدافع
advocated
وکیل مدافع
advocates
وکیل مدافع
advocating
وکیل مدافع
defending attorney
وکیل مدافع
defensor
وکیل مدافع
judge advocate
وکیل مدافع
proctor
وکیل مدافع
Search result with all words
barrister
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barristers
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
counsellor
رایزن وکیل مدافع
counsellors
رایزن وکیل مدافع
counselors
رایزن وکیل مدافع
attorney
نمایندگی وکیل مدافع
attorneys
نمایندگی وکیل مدافع
counselor
رایزن وکیل مدافع
Other Matches
briefed
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
disbar
سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
practitioner
وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
practitioners
وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
bunkcombe
نطق وکیل در مجلس برای خودنمایی در پیش وکیل کنندگان
barristers
وکیل مشاور وکیل دعاوی
barrister
وکیل مشاور وکیل دعاوی
retainers
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
lawyers and laymen
وکیل و غیر وکیل
defendant
مدافع
defendants
مدافع
defender
مدافع
pleader
مدافع
pass rusher
مدافع خط
close defence
سه مدافع
defenseless
بی مدافع
apologists
مدافع
back
مدافع
crease defenceman
مدافع
backs
مدافع
apologist
مدافع
blue liner
مدافع
backer up
مدافع
championless
بی مدافع
defenders
مدافع
backman
بازیگر مدافع
position
موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
ball hawk
مدافع پرقدرت
backfour
چهار مدافع
blitzer
مدافع نفوذی
back
مدافع خط میدان
the champion of liberty
مدافع ازادی
backs
مدافع خط میدان
full back
مدافع پوششی
positioned
موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
self defensive
مدافع خود
chicken fight
سد کردن پی در پی راه مدافع
scambler
مدافع مامور مانوربالا
contestant
مسابقه دهنده مدافع
contestants
مسابقه دهنده مدافع
slotback
مدافع پشت شکاف
signal caller
مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
lineman
مدافع یامهاجم روی خط
defending shampion
مدافع عنوان قهرمانی
free safety
مدافع در منطقه ضعف
line backer
مدافع پشتیبان خط تجمع
linemen
مدافع یامهاجم روی خط
blocker
مدافع روی تور والیبال
bait the hole
گول زدن مدافع حریف
squeeze
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
wing threequarter
هریک از دو مدافع کنار زمین
wicketkeeper
توپگیر مدافع میلههای کریکت
flares
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
shortstop
موقعیت بازیکن مدافع در داخل میدان
cutoff block
سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
ball hawk
مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
flare
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
set back
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
drop-out
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
pass cut
روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
go backdoor
جاگیری در پشت مدافع برای دریافت پاس
defenceman
مدافع منطقه دفاعی غیر ازدروازه بان
cross kick
ضربه با پا به سمت دیگرزمین که مدافع کمتری دارد
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
drop-outs
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
dropouts
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
submarines
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
strong safety
مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
submarine
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
gentleman of the long robe
وکیل
deligate
وکیل
attorneys
وکیل
syndic
وکیل
assignee
وکیل
letter of attorney
وکیل
mandatary
وکیل
solicitors
وکیل
proctor
وکیل
solicitor
وکیل
attorney
وکیل
counseled
وکیل
lieutenants
وکیل
counselled
وکیل
surrogates
وکیل
counselling
وکیل
factor
وکیل
counsels
وکیل
delegate
وکیل
factors
وکیل
lieutenant
وکیل
delegated
وکیل
representative
وکیل
counsel
وکیل
deputy
وکیل
deputies
وکیل
procurators
وکیل
surrogate
وکیل
procurator
وکیل
representatives
وکیل
counsellor
وکیل
delegates
وکیل
counsellors
وکیل
lawyer
وکیل
lawyers
وکیل
agent
وکیل
proxy
وکیل
delegating
وکیل
counselors
وکیل
agents
وکیل
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
foot sweep
پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
delayed offside
تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
barrister
وکیل دادگستری
barrister
وکیل دعاوی
depute
وکیل کردن
lieutenant
نایب وکیل
petifogger
وکیل مغالطه کن
steward
وکیل خرج
office attorney
وکیل دفتر
barristers
وکیل دادگستری
man of business
وکیل گماشته
barristers
وکیل دعاوی
lieutenants
نایب وکیل
public a
وکیل عمومی
stewards
وکیل خرج
to run in
وکیل کردن
trial attorney
وکیل محاکمه
proctor
وکیل قانونی
to go to the bar
وکیل شدن
Member of Parliament
وکیل مجلس
Members of Parliament
وکیل مجلس
counseled
وکیل دعاوی
deputies
وکیل نماینده
attorney
وکیل دادگستری
barrister at law
وکیل قانونی
court-appointed attorney for the defense
[American E]
وکیل تسخیری
court-appointed defending counsel
وکیل تسخیری
attorneys
وکیل دعاوی
appoint as one counsel
وکیل کردن
elect for the parliament
وکیل کردن
appoint as one's council
وکیل کردن
public defender
[American E]
وکیل تسخیری
attorney
وکیل دعاوی
attorneys
وکیل دادگستری
lawyers
وکیل دادگستری
lawyer
وکیل دادگستری
agents
گماشته وکیل
attorney at law
وکیل دعاوی
agent
گماشته وکیل
prosecture
وکیل عمومی
counsel for the crown
وکیل عمومی
chamber counsel
وکیل مشاور
public defender
وکیل تسخیری
counsel briefedby the government
وکیل تسخیری
counsel briefed by the government
وکیل تسخیری
counsellor at law
وکیل مشاور
surrogates
وکیل شدن
counsel
وکیل دعاوی
barrister at law
وکیل مرافعه
attorney at low
وکیل دعاوی
attorney with right of substitution
وکیل در توکیل
attorney with right of substitution
وکیل با حق توکیل
attorney with right of subtitution
وکیل در توکیل
surrogate
وکیل شدن
counsels
وکیل دعاوی
counselling
وکیل دعاوی
deputy
وکیل نماینده
counselled
وکیل دعاوی
stunts
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
icing
ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
power block
سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
stunting
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
special agent
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
QCs
مخفف وکیل دعاوی
QC
مخفف وکیل دعاوی
universal agent
وکیل مطلق الوکاله
take counsel with
با وکیل مشورت کردن
universal agent
وکیل تام الاختیار
serjeant at law
وکیل درجه یک دادگستری
lieutenant
ناوبان یکم وکیل
majordomo
وکیل خرج پیشکار
law officers of the crown
وکیل عمومی دادیار
lieutenants
ناوبان یکم وکیل
i made him my proxy
او را وکیل خود نمودم
practitioners
وکیل دست به کار
prevarication
خیانت وکیل به موکل
sergeant
یوزباشی وکیل باشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com