Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English
Persian
demolition
ویران سازی انهدام
demolitions
ویران سازی انهدام
Other Matches
hunnish
دارای خوی ویران سازی و غارت گری
destruction
انهدام
stramash
انهدام
disposal
انهدام
destroy
انهدام
extermination
انهدام
destroying
انهدام
destruct
انهدام
destroys
انهدام
extinguishment
انهدام
devastation
انهدام
survivals
رهایی از انهدام
subversion
انهدام تخریب
survival
رهایی از انهدام
exterminative
انهدام کننده
destruction
اتلاف انهدام
bacteriolysis
انهدام باکتری
extinction
اعدام انهدام
destructibility
قابلیت انهدام
destructible
انهدام پذیر
probability of kill
احتمال انهدام
exterminable
نابودساختنی قابل انهدام
exterminative
مایه انهدام یا انقراض
disposable end item
اماد یا اقلام قابل انهدام
exterminatory
اسباب نابودی مایه انهدام یا انقراض نابودسازنده
cryptocustodian
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
disposal
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
wastery
ویران
subversives
ویران
wastry
ویران
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
ویران
desolator
ویران گر
barren
<adj.>
ویران
ravager
ویران گر
ruinous
ویران
desolater
ویران گر
galley west
ویران
bleak
<adj.>
ویران
in a ruined condition
ویران
ruined
ویران
deserted
<adj.>
ویران
desolate
<adj.>
ویران
dilapidated
ویران
subversive
ویران
ravage
ویران کردن
raze
ویران کردن
to lie in ruin
ویران بودن
tear down
<idiom>
ویران کردن
to lay in ruin
ویران کردن
ravaged
ویران کردن
harrier
ویران کننده
do in
<idiom>
ویران کردن
give way
<idiom>
ویران شدن
rubble
ویران کردن
eat away
<idiom>
ویران کردن
ravages
ویران کردن
ruinate
ویران کردن
ravaging
ویران کردن
wrack
ویران شدن
harried
ویران کردن
devastate
ویران کردن
razing
ویران کردن
devastates
ویران کردن
throwing
ویران کردن
demolish
ویران کردن
demolished
ویران کردن
throw
ویران کردن
demolishing
ویران کردن
demolishes
ویران کردن
devastator
ویران کننده
desolate
ویران کردن
lay waste
ویران کردن
to pull down
ویران کردن
throws
ویران کردن
razed
ویران کردن
harries
ویران کردن
havoc
ویران کردن
gaunt
ویران کردن
to make havoc of
ویران کردن
to fall to decay
ویران شدن
harry
ویران کردن
make havoc with
ویران کردن
harrying
ویران کردن
razes
ویران کردن
to play havoc among
ویران کردن
ravage
ویران یا غارت کردن
fall
افتادن ویران شدن
ravaged
ویران یا غارت کردن
to be toast
[American E]
<idiom>
ویران شدن
[کسی]
raze or rase
پاک ویران کردن
ravaging
ویران یا غارت کردن
desolately
بطور ویران یا پریشان
foredo
کشتن ویران ساختن
to lay waste
ویران یا غارت کردن
fordo
کشتن ویران ساختن
ravages
ویران یا غارت کردن
unbuild
بکلی ویران کردن
knockout
ویران کردن ضربت قاطع
destroys
ویران کردن نابود ساختن
knockouts
ویران کردن ضربت قاطع
destroying
ویران کردن نابود ساختن
destroy
ویران کردن نابود ساختن
utterly tuined
یکسر ویران پاک خراب
done for
<idiom>
ویران کردن ،به حالت نزار درآمدن
vandalising
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
drop by the wayside
<idiom>
قبل از اتمام کار ،ویران شدن
vandalises
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
iconoclastic
مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
wreck
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecks
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
to tumble in ruin
خراب شدن ویران شدن فرو ریختن
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
desolater
ویران کننده متروک کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
pavement
کف سازی
bridge building
پل سازی
individualizes
تک سازی
pavements
کف سازی
flection
خم سازی
flooring
کف سازی
truncation
بی سر سازی
local anasthesia
سر سازی
individuation
تک سازی
idolization
بت سازی
individualizing
تک سازی
repk lection
پر سازی
compaction
تو پر سازی
deflexion
خم سازی
retortion
کج سازی
retortion
خم سازی
individualization
تک سازی
individualised
تک سازی
individualises
تک سازی
padding
له سازی
individualising
تک سازی
individualize
تک سازی
individualized
تک سازی
bridgework
پل سازی
stylization
مد سازی
dwelling construction
اپارتمان سازی
enthralment
بنده سازی
industrialization
صنعتی سازی
dwelling construction
خانه سازی
equality gate
برابر سازی
insulate
عایق سازی
duplexing
مضاعف سازی
eversion
واژگون سازی
nationalization
ملی سازی
emulsification
امولسیون سازی
insulates
عایق سازی
neutralization
بی اثر سازی
neutralization
خنثی سازی
insulating
عایق سازی
elution
پاکیزه سازی
pacification
ارام سازی
exclusion
محروم سازی
fading
محو سازی
enrichment
غنی سازی
emulation
نمونه سازی
humanization
مردمی سازی
evisceration
تهی سازی
simulations
فاهر سازی
notification
اگاه سازی
relocation
جابجا سازی
immortalization
جاوید سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com