Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
English
Persian
destroy
ویران کردن نابود ساختن
destroying
ویران کردن نابود ساختن
destroys
ویران کردن نابود ساختن
Other Matches
foredo
کشتن ویران ساختن
fordo
کشتن ویران ساختن
annihilated
نابود کردن
annihilate
نابود کردن
annihilates
نابود کردن
annihilating
نابود کردن
to get somebody out of the way
کسی را نابود کردن
extirpate
بکلی نابود کردن
uncreate
نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
nuke
با جنگ افزارهستهای نابود کردن
perishes
تلف شدن نابود کردن
nuking
با جنگ افزارهستهای نابود کردن
nukes
با جنگ افزارهستهای نابود کردن
perished
تلف شدن نابود کردن
nuked
با جنگ افزارهستهای نابود کردن
perish
تلف شدن نابود کردن
Remove something root and branch.
چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
disposal
کشف شدن هدف نابود کردن
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
harrying
ویران کردن
ravaging
ویران کردن
harry
ویران کردن
gaunt
ویران کردن
to pull down
ویران کردن
throws
ویران کردن
ravage
ویران کردن
ravaged
ویران کردن
desolate
ویران کردن
eat away
<idiom>
ویران کردن
rubble
ویران کردن
havoc
ویران کردن
throw
ویران کردن
throwing
ویران کردن
to make havoc of
ویران کردن
harries
ویران کردن
razing
ویران کردن
devastates
ویران کردن
ravages
ویران کردن
devastate
ویران کردن
demolishing
ویران کردن
demolishes
ویران کردن
to play havoc among
ویران کردن
do in
<idiom>
ویران کردن
demolished
ویران کردن
demolish
ویران کردن
to lay in ruin
ویران کردن
razed
ویران کردن
lay waste
ویران کردن
harried
ویران کردن
make havoc with
ویران کردن
razes
ویران کردن
raze
ویران کردن
tear down
<idiom>
ویران کردن
ruinate
ویران کردن
ravage
ویران یا غارت کردن
raze or rase
پاک ویران کردن
to lay waste
ویران یا غارت کردن
ravaging
ویران یا غارت کردن
unbuild
بکلی ویران کردن
ravaged
ویران یا غارت کردن
ravages
ویران یا غارت کردن
subversion
نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
knockout
ویران کردن ضربت قاطع
knockouts
ویران کردن ضربت قاطع
vandalizes
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalising
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalises
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
done for
<idiom>
ویران کردن ،به حالت نزار درآمدن
non-existent
نابود
annihilable
نابود شدنی
annihilator
نابود کننده
perishability
نابود شدنی
give out
<idiom>
نابود شده
to go to pot
نابود شدن
perishable
نابود شدنی
extermination
نابود شدن
to fall away
نابود شدن
destroyers
نابود کننده
goes
نابود شدن
go
نابود شدن
destroyer
نابود کننده
self naughting
نابود سازی خود
self destroyer
نابود کننده خود
to pass a way
مردن نابود شدن
bactericidal
نابود کنندهء باکتری
t omelted away
کم کم نابود یا کوچک شدن
indestructible
از میان نرفتنی نابود نشدنی
self annihilation
کشتن نفس خود نابود سازی
damp
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
galley west
ویران
ruined
ویران
deserted
<adj.>
ویران
ravager
ویران گر
dilapidated
ویران
desolator
ویران گر
desolater
ویران گر
wastry
ویران
desolate
<adj.>
ویران
wastery
ویران
in a ruined condition
ویران
subversives
ویران
ruinous
ویران
bleak
<adj.>
ویران
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
ویران
barren
<adj.>
ویران
subversive
ویران
to fall to decay
ویران شدن
harrier
ویران کننده
give way
<idiom>
ویران شدن
wrack
ویران شدن
devastator
ویران کننده
to lie in ruin
ویران بودن
demolition
ویران سازی انهدام
demolitions
ویران سازی انهدام
desolately
بطور ویران یا پریشان
to be toast
[American E]
<idiom>
ویران شدن
[کسی]
fall
افتادن ویران شدن
engineered
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepares
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody.
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
make
درست کردن ساختن اماده کردن
makes
درست کردن ساختن اماده کردن
engineer
اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
utterly tuined
یکسر ویران پاک خراب
to lay it on thick
نصب کردن ساختن
to manufacture
[into]
ساختن
[درست کردن]
[به]
work up
ترکیب کردن ساختن
get
مجاب کردن ساختن
getting
مجاب کردن ساختن
gets
مجاب کردن ساختن
drop by the wayside
<idiom>
قبل از اتمام کار ،ویران شدن
iconoclastic
مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
franker
باطل کردن مصون ساختن
attracted
جذب کردن مجذوب ساختن
fraternized
برادری کردن متفق ساختن
discompose
مضطرب ساختن پریشان کردن
frank
باطل کردن مصون ساختن
reproduced
چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing
چاپ کردن دوباره ساختن
entombs
دفن کردن مقبره ساختن
inculcated
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates
جایگیر ساختن تلقین کردن
franking
باطل کردن مصون ساختن
fraternised
برادری کردن متفق ساختن
franked
باطل کردن مصون ساختن
fraternize
برادری کردن متفق ساختن
fraternizes
برادری کردن متفق ساختن
reproduces
چاپ کردن دوباره ساختن
trump up
<idiom>
ساختن ،درمغز اختراع کردن
fraternising
برادری کردن متفق ساختن
fraternizing
برادری کردن متفق ساختن
inculcate
جایگیر ساختن تلقین کردن
frankest
باطل کردن مصون ساختن
fraternises
برادری کردن متفق ساختن
entombing
دفن کردن مقبره ساختن
reproduce
چاپ کردن دوباره ساختن
inculcating
جایگیر ساختن تلقین کردن
incapacitate
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating
ناتوان ساختن محجور کردن
provide
میسر ساختن تامین کردن
provides
میسر ساختن تامین کردن
prey
دستخوش ساختن طعمه کردن
improvise
انا ساختن تعبیه کردن
fructify
برومند کردن بارور ساختن
retard
کند ساختن معوق کردن
admired
متحیر کردن متعجب ساختن
improvising
انا ساختن تعبیه کردن
avouch
تضمین کردن مستقر ساختن
highlighting
روشن ساختن مشخص کردن
detect
کشف کردن نمایان ساختن
entomb
دفن کردن مقبره ساختن
entombed
دفن کردن مقبره ساختن
indicates
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicate
نمایان ساختن اشاره کردن بر
illuminating
درخشان ساختن زرنما کردن
illuminates
درخشان ساختن زرنما کردن
illuminate
درخشان ساختن زرنما کردن
tumify
اماس کردن متورم ساختن
improvises
انا ساختن تعبیه کردن
detects
کشف کردن نمایان ساختن
detecting
کشف کردن نمایان ساختن
detected
کشف کردن نمایان ساختن
surprize
متعجب ساختن غافلگیر کردن
admires
متحیر کردن متعجب ساختن
localize
محلی کردن موضعی ساختن
please
خشنود ساختن کیف کردن
serialize
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising
نوبتی کردن پیاپی ساختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com