Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
viola da braccio	ویولن بزرگ پنج یاشش سیمه
Other Matches
viola	ویولن بزرگ
violinists	ویولن زن ویولن نواز
violinist	ویولن زن ویولن نواز
violist	ویولن زن ویولن نواز
two phase three wire system	شبکه سه سیمه دو فاز سیستم سه سیمه دو فاز
jackstones	ریگ بازی :یکجوربازی باپنج یاشش ریگ
twin conductor	دو سیمه
violins	ویولن
violin	ویولن
fiddle	ویولن
fiddles	ویولن
bass viol	ویولن سل
fiddled	ویولن
violoncello	ویولن سل
duplex wire	کابل دو سیمه
multiple wire	چند سیمه
two wire circuit	مدار دو سیمه
duplex cable	کابل دو سیمه
single core cable	کابل یک سیمه
double wire system	سیستم دو سیمه
guitar	عود شش سیمه
guitars	عود شش سیمه
heptachord	سازهفت سیمه
to play on the violin	ویولن زدن
violoncellist	نوازنده ویولن سل
cellist	نوازنده ویولن سل
cellists	نوازنده ویولن سل
rebeck	کمانچه سه سیمه قدیمی
rebec	کمانچه سه سیمه قدیمی
four wire circuit	مدار چهار سیمه
multiplex system	سیستم چند سیمه
four core cable	کابل چهار سیمه
mandore	عود چار سیمه
pentachord	ساز پنج سیمه
viol	ویولن 5 یا 6 سیمهء قدیمی
sounding boards	کمان ویولن وتار
sounding board	کمان ویولن وتار
soundboard	کمان ویولن وتار
viola da gamba	ویلون سل قدیمی 5 یا6 سیمه
fiddle	ویولن زدن زرزر کردن
fiddles	ویولن زدن زرزر کردن
fiddled	ویولن زدن زرزر کردن
monochord	الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
three phase three wire system	سیم سه فازبدون سیم صفر سیستم سه فازه سه سیمه
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
The violin is out of tune .	ویولن کوک نیست ( کوک ندارد )
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
smallest	بزرگ نه
headman	بزرگ
massively	بزرگ
headmen	بزرگ
of a large size	بزرگ
large sized a	بزرگ
large sized	بزرگ
king size	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
immane	بزرگ
massive	بزرگ
great-	بزرگ
long ton	تن بزرگ
grave	بزرگ
graves	بزرگ
megapod	بزرگ پا
gravest	بزرگ
majuscule	بزرگ
majuscular	بزرگ
extensive	بزرگ
greatest	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
small	بزرگ نه
macrocephalic	بزرگ سر
macro	بزرگ
smaller	بزرگ نه
doyenne	زن بزرگ
hugeous	بزرگ
gate	در بزرگ
voluminous	بزرگ
egregious	بزرگ
biggest	بزرگ
bigger	بزرگ
big	بزرگ
great	بزرگ
canis major	سگ بزرگ
decuman	بزرگ
majestic	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
eminent	بزرگ
full bottomed	بزرگ
bulkier	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulky	بزرگ
dignified	بزرگ
adult	بزرگ
adults	بزرگ
gates	در بزرگ
mightier	بزرگ
mightiest	بزرگ
mighty	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
jumbos	بزرگ
jumbo	بزرگ
highs	بزرگ
walloping	بزرگ
vast	بزرگ
highest	بزرگ
propylon	در بزرگ
grossed	بزرگ
vasty	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
majoring	بزرگ
spanking	بزرگ
spankings	بزرگ
major	بزرگ
majored	بزرگ
stour	بزرگ
largest	بزرگ
wallopings	بزرگ
grosser	بزرگ
large	بزرگ
nonus	بزرگ
grosses	بزرگ
larger	بزرگ
swingeing	بزرگ
grossest	بزرگ
enormous	بزرگ
high	بزرگ
swith	بزرگ
extra	بزرگ
gross	بزرگ
extra-	بزرگ
grossing	بزرگ
extras	بزرگ
lumps	بزرگ شدن
lumped	بزرگ شدن
heave	بزرگ کردن
heaved	بزرگ کردن
longbow	کمان بزرگ
longbows	کمان بزرگ
emporia	بازار بزرگ
emporium	بازار بزرگ
emporiums	بازار بزرگ
cataclysm	سیل بزرگ
cataclysms	سیل بزرگ
arch fiend	دیو بزرگ
magnifications	بزرگ نمایی
zoom	بزرگ کردن
zoomed	بزرگ کردن
zooms	بزرگ کردن
land mass	سرزمین بزرگ
mausoleum	ارامگاه بزرگ
mausoleums	ارامگاه بزرگ
aggrandise	بزرگ کردن
aggrandise	بزرگ شدن
aggrandize	بزرگ کردن
antrum	غار بزرگ
magnification	بزرگ نمایی
blundered	اشتباه بزرگ
blunder	اشتباه بزرگ
heavyweights	بزرگ و سنگین
blundering	اشتباه بزرگ
blunders	اشتباه بزرگ
a large car	یک اتومبیل بزرگ
platter	بشقاب بزرگ
platters	بشقاب بزرگ
land masses	سرزمین بزرگ
paterfamilias	بزرگ خانواده
arch enemy	دشمن بزرگ
on a grand scale <adv.>	در مقیاس بزرگ
dilates	بزرگ کردن
distend	بزرگ کردن
distending	بزرگ کردن
distends	بزرگ کردن
billow	موج بزرگ اب
billowed	موج بزرگ اب
billowing	موج بزرگ اب
billows	موج بزرگ اب
bulldog	نوعی سگ بزرگ
bulldogs	نوعی سگ بزرگ
whacking	خیلی بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
dilating	بزرگ کردن
maximised	بزرگ کردن
maximises	بزرگ کردن
maximising	بزرگ کردن
maximize	بزرگ کردن
maximized	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
maximizing	بزرگ کردن
swell	بزرگ شدن
swelled	بزرگ شدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com