Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (22 milliseconds)
English
Persian
consecrate
ویژه کردن تخصیص دادن
consecrates
ویژه کردن تخصیص دادن
consecrating
ویژه کردن تخصیص دادن
Other Matches
sanctifies
تصدیق کردن تخصیص دادن
sanctifying
تصدیق کردن تخصیص دادن
sanctify
تصدیق کردن تخصیص دادن
set aside
باطل کردن تخصیص دادن
apportions
تقسیم کردن تخصیص دادن
apportioned
تقسیم کردن تخصیص دادن
apportion
تقسیم کردن تخصیص دادن
apportioning
تقسیم کردن تخصیص دادن
designating
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
allocate
تخصیص دادن
allocating
تخصیص دادن
aside
تخصیص دادن
allocates
تخصیص دادن
bequeath
تخصیص دادن به
allocate
تخصیص دادن
allots
تخصیص دادن
allot
تخصیص دادن
denominate
تخصیص دادن به
allotted
تخصیص دادن
to earmark something for something
تخصیص دادن
designs
تخصیص دادن
bequeathed
تخصیص دادن به
design
تخصیص دادن
bequeathing
تخصیص دادن به
assign
تخصیص دادن
allot
تخصیص دادن
asides
تخصیص دادن
allotting
تخصیص دادن
designing
تخصیص دادن
bequeaths
تخصیص دادن به
applied
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
give
رساندن تخصیص دادن
designating
تخصیص دادن برگزیدن
giving
رساندن تخصیص دادن
designate
تخصیص دادن برگزیدن
gives
رساندن تخصیص دادن
designates
تخصیص دادن برگزیدن
assigns
نسبت دادن تخصیص دادن
assigning
نسبت دادن تخصیص دادن
assigned
نسبت دادن تخصیص دادن
assign
نسبت دادن تخصیص دادن
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
sancify
برای امرمقدسی تخصیص دادن
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
socialized
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializing
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialises
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialised
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialising
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialize
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializes
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
individualizing
حالت ویژه دادن
individualised
حالت ویژه دادن
individualized
حالت ویژه دادن
individualize
حالت ویژه دادن
individualising
حالت ویژه دادن
individualises
حالت ویژه دادن
individualizes
حالت ویژه دادن
assignment of space
تخصیص جا برای انبار کردن اماد
dynamic storage allocation
تخصیص انباره پویا تخصیص حافظه پویا
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
poppers
ذرت بودادنی فرف ویژه بو دادن ذرت
popper
ذرت بودادنی فرف ویژه بو دادن ذرت
seasoning klin
کوره ویژه خشک کردن
specialize
ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialising
ویژه کاری کردن متخصص شدن
trimming tool
ابزار ویژه قطع کردن زائده ها
specializing
ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialises
ویژه کاری کردن متخصص شدن
specializes
ویژه کاری کردن متخصص شدن
straitjacket
ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
to tick
کار کردن به نحوه ویژه یا درست
straightjacket
ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
praetorial
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
taxidermist
ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
zootechnician
کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
beading machine
ابزارمخصوص ساختن فلانژدستگاه ویژه گرد کردن لبه ورقها
paint
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paints
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
disciplining
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
attribution
تخصیص
consecration
تخصیص
allotment
تخصیص
earmarks
تخصیص
admeasurement
تخصیص
appropriation
تخصیص
admensuration
تخصیص
devotion
تخصیص
designations
تخصیص
designation
تخصیص
allocation
تخصیص
recognition
تخصیص
dedication
تخصیص
allotments
تخصیص
dedications
تخصیص
earmark
تخصیص
allocations
تخصیص
reallocation
تخصیص مجدد
assignments
تخصیص اسناد
budgetary appropriations
تخصیص بودجه
storage allocation
تخصیص حافظه
storage allocation
تخصیص انباره
dynamic allocation
تخصیص پویا
static allocation
تخصیص ایستا
assignability
تخصیص دادنی
allocation of resources
تخصیص منابع
allotments
تخصیص توزیع
allocation function
تابع تخصیص
assignment
تخصیص اسناد
capital appropiation
تخصیص سرمایه
allotment
تخصیص توزیع
appropriation
تخصیص وجه
allocator
تخصیص دهنده
resource allocation
تخصیص منابع
cost allocation
تخصیص هزینه
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
efficient allocation of resources
تخصیص کارای منابع
appropriation limitation
محدودیت تخصیص اعتبار
assignable
قابل تعیین و تخصیص
attached
<adj.>
<past-p.>
تخصیص داده شده
optimum allocation of resources
تخصیص مطلوب منابع
allocated
تخصیص داده شده
allotted
<adj.>
<past-p.>
تخصیص داده شده
static storage allocation
تخصیص انباره ایستا
misallocation of resources
تخصیص نادرست منابع
designatory
وابسته به تخصیص و تعیین
allotment
واگذارسهمیه تخصیص نیروها
specifiable
قابل تعیین یا تخصیص
allocated
<adj.>
<past-p.>
تخصیص داده شده
assigned
<adj.>
<past-p.>
تخصیص داده شده
allotments
واگذارسهمیه تخصیص نیروها
file allocation table
جدول تخصیص جای فایل
manpower loading chart
نمودار تخصیص نیروی انسانی
preassigned
قبلا تخصیص داده شده
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
appropriation language
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
to picture
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
lady chapel
کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
design
پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
designs
پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
priviege
حق ویژه
specialists
ویژه گر
experts
ویژه گر
expressing
ویژه
expert
ویژه گر
paticular
ویژه
peculiar
ویژه
specialist
ویژه گر
prerogatives
حق ویژه
prerogative
حق ویژه
nets
ویژه
special
ویژه
specifics
ویژه
special character
ویژه
expressed
ویژه
nett
ویژه
specially
ویژه
express
ویژه
specific
ویژه
particular
ویژه
specific humidity
نم ویژه
net
ویژه
extra special
ویژه
adhoc
ویژه
idiocrasy
ویژه
expresses
ویژه
privilege
حق ویژه
special
<adj.>
ویژه
extra
<adj.>
ویژه
particulars
ویژه
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com