English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
urologist ویژه گر بیماریهای دستگاه ادرار
Other Matches
pediatrician ویژه گر بیماریهای کودکان
venereologist ویژه گر بیماریهای امیزشی یامقاربتی
social disease بیماریهای مقاربتی بیماریهای شایع در اجتماع
pyuria وجود چرک در ادرار ادرار چرکدار
plate edge planer دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
dermatosis بیماریهای پوستی
venereal diseases بیماریهای امیزشی
general practitioner پزشک بیماریهای عمومی
osteopaths متخصص بیماریهای استخوان
virosis ابتلا به بیماریهای ویروسی
osteopath متخصص بیماریهای استخوان
venereology پزشکی بیماریهای امیزشی
gynecologist متخصص بیماریهای زنان
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
gastroenterologist متخصص بیماریهای معده وروده
otolaryngology رشته بیماریهای گوش و گلو و بینی
big heads انواع بیماریهای دامی که نشان آن آماس سر وگردن است
tetter بیماریهای تاول دار پوست مثل زرد زخم
big head انواع بیماریهای دامی که نشان آن آماس سر وگردن است
endodontics شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
endodontia شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
urine ادرار
emiction ادرار
eliza برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
urinary incontinence بی اختیاری ادرار
urinating ادرار کردن
aconuresis ادرار غیرارادی
urination ادرار کردن
to relieve nature ادرار کردن
diuresis ادرار زیاد
enuresis بی اختیاری ادرار
anuria قطع ادرار
relieve nature ادرار کردن
urination دفع ادرار
urinal محل ادرار
urinated ادرار کردن
urinate ادرار کردن
make water ادرار کردن
urinates ادرار کردن
micturition ادرار کردن
polyuria ادرار زیاد
pass water ادرار کردن
micturate ادرار کردن
urinals محل ادرار
urinalysis تجزیه شیمیایی ادرار
urinal گلدان ادرار شاشگاه
urinals گلدان ادرار شاشگاه
acraturesis ناتوانی در دفع ادرار
painful urination سوزش ادرار [پزشکی]
adh هورمون کاهنده ادرار
hematuria وجود خون در ادرار
antidiuretic hormone هورمون کاهنده ادرار
anuria نقص در ترشح ادرار
dysuria سوزش ادرار [پزشکی]
uric موجود در ادرار پیشابی
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
dysuria ادرار همراه با سوزش واشکال
dysuria دش میزی [سوزش ادرار] [پزشکی]
painful urination دش میزی [سوزش ادرار] [پزشکی]
urinology گفتاردرپیشاب مبحث ادرار پیشاب شناسی
urinoscopy پیشاب بینی امتحان ادرار فسر
anuresis فقدان قدرت دفع ادرار شاش بند
Don't chicken out ! <idiom> از ترس توی شلوارت ادرار نکن! [اصطلاح روزمره]
commit no nuisance ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
quarantining در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
privilege حق ویژه
net ویژه
nets ویژه
idiocrasy ویژه
adhoc ویژه
priviege حق ویژه
paticular ویژه
special character ویژه
nett ویژه
expert ویژه گر
special ویژه
specific humidity نم ویژه
experts ویژه گر
specifics ویژه
particulars ویژه
specially ویژه
expressing ویژه
prerogatives حق ویژه
special <adj.> ویژه
specialist ویژه گر
extra <adj.> ویژه
particular ویژه
expresses ویژه
specialists ویژه گر
expressed ویژه
express ویژه
specific ویژه
prerogative حق ویژه
extra special ویژه
peculiar ویژه
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
booths جای ویژه
particular lien حق حبس ویژه
specific gravity گرانی ویژه
specialists ویژه کار
penologist ویژه گر کیفرشناسی
relative density گرانی ویژه
resistivity مقاومت ویژه
specialist ویژه کار
booth جای ویژه
regiospecific جهت ویژه
specializing ویژه گری
proper function ویژه تابع
characteristically نشان ویژه
prerogatived دارای حق ویژه
proper volume ویژه حجم
preceptorial ویژه اموزگاری
lingo زبان ویژه
lingoes زبان ویژه
praetorian guard گارد ویژه
characteristic نشان ویژه
stall لژ جایگاه ویژه
quantum state ویژه حالت
specialises ویژه گری
specialising ویژه گری
rarely بااستادی ویژه
specialize ویژه گری
specific gravities گرانی ویژه
specializes ویژه گری
specialty ویژه گری
characteristic root ویژه مقدار
prerogative دارای حق ویژه
prerogatives حق یا امتیاز ویژه
prerogatives دارای حق ویژه
bylaw قانون ویژه
specialities ویژه گری
byelaw قانون ویژه
body guard هنگ ویژه
characteristics نشان ویژه
nutritionist ویژه گر تغذیه
nutritionists ویژه گر تغذیه
equity capital ارزش ویژه
extra equipment متعلقات ویژه
endemical ویژه یک قوم
prerogative حق یا امتیاز ویژه
stalling لژ جایگاه ویژه
conizance نشان ویژه
characteristic number ویژه مقدار
characteristic function ویژه تابع
lineament نشان ویژه
lineaments نشان ویژه
cariologist ویژه گر قلب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com