English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (10 milliseconds)
English Persian
personality trait ویژگی شخصیت
Search result with all words
historic character [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
Other Matches
redundancies نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
split personality تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
incorporating شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
characteristically ویژگی
characteristic ویژگی
property ویژگی
feature ویژگی
featured ویژگی
features ویژگی
attributes ویژگی
attribute ویژگی
specification ویژگی
attributing ویژگی
exclusivity ویژگی
traits ویژگی
trait ویژگی
featuring ویژگی
peculiarity حالت ویژگی
feature ویژگی عملکرد
feature of performance ویژگی عملکرد
source trait ویژگی پایه
faceless بدون ویژگی
surface trait ویژگی روساختی
peculiarities حالت ویژگی
common trait ویژگی مشترک
membership character ویژگی عضویت
ergic trait ویژگی پویشی
peronality of laws ویژگی قانون
polarities ویژگی قطبی
polarity ویژگی قطبی
dynamic trait ویژگی پویشی
sex linked characteristic ویژگی وابسته به جنس
dead [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
outline utility برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
parameter ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
maintainability ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
parameters ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
type ahead ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
end of page halt ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
selfdom شخصیت
intrapsychic با شخصیت
identities شخصیت
notability شخصیت
sympatric هم شخصیت
peronality شخصیت
presence شخصیت
identity شخصیت
individuality شخصیت
personage شخصیت
personages شخصیت
person شخصیت
personality شخصیت
personalities شخصیت
persons شخصیت
persona شخصیت ها
personas شخصیت ها
personae شخصیت ها
personality disturbance اختلال شخصیت
personality disorder اختلال شخصیت
personality assessment ارزیابی شخصیت
multiple personality شخصیت چندگانه
personality disintegration تلاشی شخصیت
modal personality شخصیت هنجاری
paranoid personality شخصیت پارانویای
schizoid personality شخصیت اسکیزوئید
personality integration یکپارچگی شخصیت
superego شخصیت اخلاقی
shut in personality شخصیت بسته
syntality شخصیت گروهی
to create an image for oneself as somebody شخصیت دادن
selfhood شخصیت خودپسندی
primary personality شخصیت نخستین
personology شخصیت شناسی
personification شخصیت بخشی
personification تجسم شخصیت
personality type سنخ شخصیت
personality test ازمون شخصیت
personality structure ساخت شخصیت
personality inventory پرسشنامه شخصیت
dual personality شخصیت دوگانه
depersonalize بی شخصیت کردن
personified شخصیت دادن به
depersonalization زوال شخصیت
cosmopolite شخصیت جهانی
personifies شخصیت دادن به
characterization توصیف شخصیت
impersonal فاقد شخصیت
ethos شخصیت ملی
impersonator شخصیت دهنده
personality module واحد شخصیت
anal personality شخصیت مقعدی
impersonators شخصیت دهنده
epileptoid personality شخصیت صرعی
hypostatize or size شخصیت دادن به
hysterical personality شخصیت هیستریایی
legal personality شخصیت حقوقی
juridical personality شخصیت حقوقی
individuate شخصیت دادن
inadequate personality شخصیت نابسنده
impersonify شخصیت دادن به
personify شخصیت دادن به
self شخصیت جنبه
impersonality عدم شخصیت
personifying شخصیت دادن به
heart of gold <idiom> شخصیت بخشنده داشتن
personifies دارای شخصیت کردن
to have a magnetic personality شخصیت مغناطیسی داشتن
personify دارای شخصیت کردن
personifying دارای شخصیت کردن
personified دارای شخصیت کردن
extravaganzas ازیک شخصیت خیالی
extravaganza ازیک شخصیت خیالی
amour propre عزت نفس شخصیت
personages شخصیت بازیگران داستان
personage شخصیت بازیگران داستان
depersonalize فاقد شخصیت کردن
luminaries پر فروغ شخصیت تابناک
personalize دارای شخصیت کردن
characters مجسم کردن شخصیت
peronality انتقادات راجع به شخصیت
character مجسم کردن شخصیت
being موجود زنده شخصیت
corporate دارای شخصیت حقوقی
psychopathic personality شخصیت جامعه ستیز
premorbid personality شخصیت پیش مرضی
luminary پر فروغ شخصیت تابناک
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
corporations که دارای شخصیت حقوقی باشند
prepsychotic personality شخصیت پیش روان پریشی
intrapsychic واقع دردرون شخصیت یا روان
sixteen factor personality questionnaire پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
corporation که دارای شخصیت حقوقی باشند
ciothes do not make the man. <proverb> لباس شخصیت نمی آورد .
heart of stone <idiom> شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
personifier مجسم کننده شخصیت دیگری
triune اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
personalize شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
personal remarks اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
california tests of personality ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
masculinize شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
anthropomorphism تصور شخصیت انسانی برای چیزی
individuation تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
rat's nest یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
bourgeois <adj.> از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
identifying مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
incorporation جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
corporator گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
mmpi شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
attribute [نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
alto-rilievo [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
accumulation [مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
corporation شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
bionics مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
personate خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
incorporate جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
apolitical دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
incorporates جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
Temerchin motife نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
He is rich but is lacking in personality . پولدار است ولی بی شخصیت است
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com