English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (10 milliseconds)
English Persian
polarities ویژگی قطبی
polarity ویژگی قطبی
Other Matches
redundancies نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
polar regions مناطق قطبی زمین سرزمینهای قطبی
polar plot روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
dipole dipole bond پیوند دو قطبی- دو قطبی
orientation forces نیروهای دو قطبی- دو قطبی
circumpolar constellation صورتهای فلکی دور قطبی صورتهای فلکی پیرا قطبی
polar stereographic سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
featuring ویژگی
exclusivity ویژگی
attributing ویژگی
attributes ویژگی
attribute ویژگی
specification ویژگی
features ویژگی
featured ویژگی
traits ویژگی
trait ویژگی
characteristic ویژگی
property ویژگی
characteristically ویژگی
feature ویژگی
feature of performance ویژگی عملکرد
feature ویژگی عملکرد
source trait ویژگی پایه
peronality of laws ویژگی قانون
common trait ویژگی مشترک
peculiarities حالت ویژگی
faceless بدون ویژگی
dynamic trait ویژگی پویشی
surface trait ویژگی روساختی
ergic trait ویژگی پویشی
peculiarity حالت ویژگی
membership character ویژگی عضویت
personality trait ویژگی شخصیت
sex linked characteristic ویژگی وابسته به جنس
dead [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
outline utility برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
parameters ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameter ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
maintainability ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
type ahead ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
end of page halt ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
diode دو قطبی
dipole دو قطبی
homopolar هم قطبی
double pole دو قطبی
bipolar دو قطبی
arctic قطبی
polar قطبی
unipolar تک قطبی
unipolar یک قطبی
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
north star ستاره قطبی
polar diagram نقشه قطبی
multipole چند قطبی
polar distance فاصله قطبی
polar molecule مولکول قطبی
polarization current جریان قطبی
polar relay رله قطبی
polarized relay رله قطبی
one pole switch کلید یک قطبی
polar angle زاویه قطبی
polar bond پیوند قطبی
polar coordinate مختصات قطبی
polar coordinates مختصات قطبی
polar compound ترکیب قطبی
polar solvent حلال قطبی
polar transmission مخابره قطبی
polestar ستاره قطبی
two terminal network شبکه دو قطبی
single contact switch کلید یک قطبی
unipolarity حالت یک قطبی
unipolar armature ارمیچر تک قطبی
terminal voltage ولتاژ قطبی
triode لامپ سه قطبی
pole armature ارمیچر قطبی
polar variable متغیر قطبی
polar vector بردار قطبی
polar vortex ورتکس قطبی
polar winds بادهای قطبی
polaris ستاره قطبی
polarizing filter صافی قطبی
two electrode valve لامپ دو قطبی
dipole interaction بر هم کنش دو قطبی
four pole چهار قطبی
arctic regions مناطق قطبی
arctic regions نواحی قطبی
arctic basin حوضچه قطبی
Pole Star ستاره قطبی
hexod لامپ شش قطبی
dipolar ion یون دو قطبی
polarizing قطبی کردن
polarizes قطبی کردن
foumart گربه قطبی
bipolar cells یاختههای دو قطبی
dipole moment گشتاور دو قطبی
zwitterion یون دو قطبی
diode لامپ دو قطبی
electric dipole دو قطبی الکتریسیته
electric doublet دو قطبی الکتریسیته
crystal rectifier دو قطبی بلورین
aurora شفق قطبی
dipole antenna انتن دو قطبی
fitchet گربه قطبی
loadstar ستاره قطبی
lodestar ستاره قطبی
lodestaror load ستاره قطبی
moment of a dipole گشتاور دو قطبی
polarization قطبی سازی
polarization قطبی شدگی
polarized قطبی شده
multi contact چند قطبی
multipolar چند قطبی
polarity تمایل قطبی
polarities تمایل قطبی
polarised قطبی کردن
polarises قطبی کردن
hexode لامپ شش قطبی
polarising قطبی کردن
magnetic doublet دو قطبی مغناطیسی
polarize قطبی کردن
unipolar psychosis روان پریشی یک قطبی
polarizes قطبی کردن یا شدن
tetrode لامپ چهار قطبی
the north star ستاره قطبی یا شمالی
polarize قطبی کردن یا شدن
polarising قطبی کردن یا شدن
polarizing قطبی کردن یا شدن
triode amplifier فزون ساز سه قطبی
bipolar affective disorder اختلال عاطفی دو قطبی
unipolar سلولهای عصبی یک قطبی
arctic مربوطه به نواحی قطبی
polar coordinates مختصات قطبی [ریاضی]
polarises قطبی کردن یا شدن
circumpolar stars ستارگان دور قطبی
polarised قطبی کردن یا شدن
circumpolar stars ستارگان پیرا قطبی
multipole moment گشتاور چند قطبی
pentode لامپ پنج قطبی
molecular dipole moment گشتاور دو قطبی مولکولی
magnetic quadrupole چهار قطبی مغناطیسی
polar chart نمودار با مختصات قطبی
magnetic dipole moment گشتاور دو قطبی مغناطیسی
polar covalent bond پیوند کووالانسی قطبی
heptode لامپ هفت قطبی
heteropolar bond پیوند ناجور قطبی
polar coordinates دستگاه مختصات قطبی
isolation diode لامپ دو قطبی خودکار
homopolar bond پیوند جور قطبی
multi electrode valve لامپ چند قطبی
four terminal network شبکه چهار قطبی
dipole dipole forces نیروهای دو قطبی- دوقطبی
duopoly انحصار دو قطبی فروش
semipolar molecule مولکول نیم قطبی
semiconductor diode دو قطبی نیم رسانا
duopsony انحصار دو قطبی خرید
octode لامپ هشت قطبی
polar duplex telegraphy تلگراف دو جهتی قطبی
polar diagram نمودار با مختصات قطبی
folded dipole انتن دو قطبی دولا
bourgeois <adj.> از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
rat's nest یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
image phase constant ضریب فازی چهار قطبی ضریب ثابت فازی تصویر ثابت فازی چهار قطبی
output pentode لامپ پنج قطبی خروجی
polar coordinate system دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
passive four terminal network شبکه چهار قطبی بی اثر
hot cathode gas triode لامپ سه قطبی با کاتد داغ
y parameter پارامتر چهار قطبی ایگرگ
fitchew پوست راسو یا گربه قطبی
equivalent diode of a triode لامپ دو قطبی هم ارز چندقطبی
equivalent diode voltage ولتاژ لامپ دو قطبی هم ارز
fisch پوست راسو یا گربه قطبی
equivalent diode of a multielectrode val لامپ دو قطبی هم ارز چندقطبی
dipole dipole coupling جفت شدگی دو قطبی- دوقطبی
gas triode لامپ سه قطبی با کاتد داغ
half wave dipole انتن دو قطبی نیم موج
gated beam tube لامپ پنج قطبی با شیب ثابت
perveance of a multi electrode valve(tub پروه انس لامپ چند قطبی
gas tetrode لامپ چهار قطبی با کاتد داغ
tzigane کولی مجاری قبطی مجارستانی قطبی
alto-rilievo [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
tundra دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundras دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
anoraks نوعی ژاکت باشلق دارمخصوص نواحی قطبی
anorak نوعی ژاکت باشلق دارمخصوص نواحی قطبی
accumulation [مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
longspur انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
bionics مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
polar motion وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
historic character [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
Temerchin motife نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
white bear خرس سفید خرس قطبی
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com