Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (7 milliseconds)
English
Persian
falling of the womb
پائین افتادگی
Search result with all words
falling of the womb
سقوط کردن پائین افتادگی
Other Matches
juniority
رتبه پائین تر
low price
قیمت پائین
f.of a page
پائین صفحه
low productivity
بازده پائین
f.of a bed
پائین بستریاتختخواب
katabatic
پائین اینده
downwards
بطرف پائین
land vi
پائین امدن
bottom price
پائین ترین قیمت
shift downward
حرکت به سمت پائین
sewsaw
بالا و پائین رفتن
shift downward
انتقال به سمت پائین
sewsaw
پس و پیش بالا و پائین
To stop being adamant (unyielding).
از خر شیطان پائین آمدن
neap tide
پائین ترین جزر و مد
light or lighted
پائین امدن واردامدن
tax havens
نرخ پائین مالیات پیشنهادی
to reach down
سوی پائین دراز کردن
lower limit
[of the integral]
کرانه پائین
[انتگرال]
[ریاضی]
to d. a hill
از تپه ایی پائین امدن
tax haven
نرخ پائین مالیات پیشنهادی
phreatic decline
پائین رفتن سطح ایستائی
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
to haul a ship
بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
velocity of retreat
سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
fluctuable
مستعد بالا و پائین رفتن مواج
To marry below ones station.
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
lag
پس افتادگی
lagged
پس افتادگی
lags
پس افتادگی
retardation
پس افتادگی
enthralment
افتادگی
self effacement
افتادگی
arrearage
پس افتادگی
languor
از پا افتادگی
humility
افتادگی
No matter which way you fling a cat, it will light.
<proverb>
گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
Lower third
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
chyron
[American E]
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston
[British E]
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
ommission
از قلم افتادگی
pretermission
از قلم افتادگی
prolapse
پایین افتادگی
prolapsus
پایین افتادگی
to humble oneself
افتادگی نمودن
retard time
عقب افتادگی
prosiness
پیش پا افتادگی
breakdown
از کار افتادگی
social lag
پس افتادگی اجتماعی
impaction
گیر افتادگی
disfiguration
ازشکل افتادگی
cultural lag
پس افتادگی فرهنگی
commonplaceness
پیش پا افتادگی
backwardness
عقب افتادگی
defeats
از شکل افتادگی
omission
از قلم افتادگی
omissions
از قلم افتادگی
humbly
از روی افتادگی
disfigurements
از شکل افتادگی
disfigurement
از شکل افتادگی
modestly
با افتادگی با تواضع
obsolescence
ازرواج افتادگی
overlapping
روی هم افتادگی
paralysis
ازکار افتادگی
defeating
از شکل افتادگی
defeated
از شکل افتادگی
defeat
از شکل افتادگی
banality
پیش پا افتادگی
prolapsus
بیرون افتادگی
lap seam
رویهم افتادگی
disfavor
از نظر افتادگی
forwardness
پیش افتادگی
disfavour
از نظر افتادگی
forward slip
پیش افتادگی
breakdowns
از کار افتادگی
drop out
از قلم افتادگی
deflections
پایین افتادگی واخمش
deflection
پایین افتادگی واخمش
lapped
زیرکار رویهم افتادگی
lap
زیرکار رویهم افتادگی
missing parts test
ازمون افتادگی وار
retard time
زمان عقب افتادگی
down time
مدت از کار افتادگی
lead angle
زاویه پیش افتادگی
angle of lead
زاویه پیش افتادگی
meekly
از روی فروتنی یا افتادگی
downtime
مدت از کار افتادگی
lead of phase
پیش افتادگی فاز
prosaicness
پیش پا افتادگی سادگی
leeway
عقب افتادگی راه گریز
overlap of distillat curves
رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
one-upmanship
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
sweeny
از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
one upmanship
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
sweeney
ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
liquidity preference theory
براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
forward slip
جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
advancing
پیش افتادن پیش افتادگی
advances
پیش افتادن پیش افتادگی
advance
پیش افتادن پیش افتادگی
synthetic dyes
رنگینه های شیمیایی
[این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com