Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English
Persian
testimonial
پاداش جایزه
testimonials
پاداش جایزه
Search result with all words
rewarder
جایزه یا پاداش دهنده
Other Matches
Bounty hunter
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
awards
جایزه دادن جایزه
awarded
جایزه دادن جایزه
reward and rewarded
جایزه.جایزه داده شده
award
جایزه دادن جایزه
awarding
جایزه دادن جایزه
bounty
جایزه
prizing
جایزه
rewards
جایزه
guerdon
جایزه
bonus
جایزه
meed
جایزه
prize man
جایزه بر
bonuses
جایزه
reward
جایزه
prising
جایزه
prises
جایزه
prised
جایزه
prise
جایزه
rewarded
جایزه
prize
جایزه
prized
جایزه
prizes
جایزه
premiums
جایزه
trophies
جایزه
priase
جایزه
award
جایزه
awards
جایزه
trophy
جایزه
awarded
جایزه
rewardable
جایزه
premium
جایزه
awarding
جایزه
prized
انعام جایزه
consideration
جایزه قیمت
Nobel Prize
جایزه نوبل
pursed
جایزه نقدی
pursing
جایزه نقدی
purses
جایزه نقدی
purse
جایزه نقدی
money
جایزه نقدی
premium for excellence
جایزه فضیلت
considerations
جایزه قیمت
prizes
انعام جایزه
prizer
برنده جایزه
oscar
جایزه اسکار
prize
انعام جایزه
nobel prize
جایزه نوبل
laureate
جایزه دار
head money
جایزه اوردن سر
export bounty
جایزه صدور
prizewinner
برنده جایزه
prizing
انعام جایزه
to win laurels
جایزه گرفتن
testimonialize
جایزه دادن
consideration
پاداش
rewards
پاداش
gratuities
پاداش
gratuity
پاداش
mense
پاداش
incentive pay
پاداش
guerdon
پاداش
quittance
پاداش
rewardless
بی پاداش
solatium
پاداش
unvalued
بی پاداش
rewarding
پر پاداش
nonreward
بی پاداش
reinforcement
پاداش
considerations
پاداش
recompensing
پاداش
recompenses
پاداش
recompensed
پاداش
recompense
پاداش
rewardable
پاداش
bonuses
پاداش
compensations
پاداش
premiums
پاداش
incentives
پاداش
incentive
پاداش
allowances
پاداش
allowance
پاداش
bonus
پاداش
back
پاداش
backs
پاداش
reward
پاداش
fee
پاداش
rewarded
پاداش
compensation
پاداش
premium
پاداش
remunerations
پاداش
remuneration
پاداش
Nobel Prize winner
برنده جایزه نوبل
Nobel laureate
برنده جایزه نوبل
brilliancy prize
جایزه درخشندگی شطرنج
the export of ... is granted the premium.
صدور ... جایزه دارد.
cups
گلدان جایزه مسابقات
cupped
گلدان جایزه مسابقات
pewter
جام پیروزی جایزه
cup
گلدان جایزه مسابقات
Ig Nobel Prize
جایزه ایگ نوبل
outland trophy
جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
booby prizes
جایزه تسلی بخش
booby prize
جایزه تسلی بخش
coronate
جایزه یا انعام دادن
reward
پاداش دادن
bonus
پاداش قرضه
smart money
پاداش زیان
secondary reward
پاداش ثانوی
award
پاداش تقدیر
compensable
قابل پاداش
rewardable
پاداش دادنی
premium
پاداش عوض
rewards
پاداش دادن
premium
پاداش نیکو
rewardable
پاداش دادن
reward training
اموزش با پاداش
premium
پاداش عمل
bonuses
پاداش قرضه
awarded
پاداش دادن
requites
پاداش دادن
requited
پاداش دادن
requite
پاداش دادن
awards
پاداش دادن
awards
پاداش تقدیر
awarding
پاداش تقدیر
awarding
پاداش دادن
come-uppance
پاداش عمل بد
yielder
پاداش دهنده
awarded
پاداش تقدیر
valuable consideration
پاداش پربها
requiting
پاداش دادن
feoff
پول پاداش
negative reward
پاداش منفی
extrinsic reward
پاداش برونی
meed
پاداش ارزش
hay
تختخواب پاداش
compensative
پاداش دهنده
incentive pay
پاداش کار
external reward
پاداش برونی
extra premium
پاداش اضافی
award
پاداش دادن
premiums
پاداش عوض
premiums
پاداش عمل
premiums
پاداش نیکو
rewarded
پاداش دادن
eclipse award
جایزه سوارکار ممتاز سال
prize poem
شعری که جایزه برده است
edward j. neil award
جایزه بوکسور ممتاز سال
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
salvage money
جایزه نجات کشتی یا محموله
self rewarding
پاداش دهنده بخود
incentive bonus scheme
طرح پاداش تشویقی
warison
پاداش شیپور حمله
primage
پاداش ناخدای کشتی
point fund
پاداش پایان فصل
dispatch money
پاداش سرعت کار
to merit reward
سزاوار پاداش بودن
golden shoe
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
prizefight
مسابقه مشت زنی جایزه دار
cupholder
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
hand-out
<idiom>
پاداش ،معمولا از طرف دولت
underemployed
دارای شغل کم تخصص و کم پاداش
ashes
جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
prize fight
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
grey cup
مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
despatch money
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
sullivan award
جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
lostlabour
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
reward is an iduce to toil
چیزیکه ادم را بکار کردن تشویق میکند پاداش است
prize fellow
شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
prize fighting
درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
compensated
پاداش دادن عوض دادن
compensates
پاداش دادن عوض دادن
compensate
پاداش دادن عوض دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com