English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (6 milliseconds)
English Persian
post پادگان قرارگاه
post- پادگان قرارگاه
posted پادگان قرارگاه
posts پادگان قرارگاه
Other Matches
compound انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compounds انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compounded انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
troop information مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
headquarter قرارگاه
headquarters قرارگاه
general headquarters قرارگاه کل
settings قرارگاه
subbase قرارگاه
setting قرارگاه
headquarters قرارگاه فرماندهی
matrix or matrices قرارگاه گوهر
allied headquarters قرارگاه متفقین
headquarters company گروهان قرارگاه
alternate headquarters قرارگاه یدکی
brigade headquarters قرارگاه تیپ
central position قرارگاه مرکزی
hen roost قرارگاه مرغان
headquarters detachment بخش قرارگاه
headquarters detachment قسمت قرارگاه
headquarters battery اتشبار قرارگاه
campound پادگان
garrison house پادگان
site پادگان
sited پادگان
sites پادگان
caserne پادگان
casern پادگان
presidio پادگان
soldiers' home پادگان
garrison پادگان
garrisons پادگان
commanded یکان قرارگاه عمده
commands یکان قرارگاه عمده
allied headquarters قرارگاه کشورهای هم پیمان
setting جای نگین قرارگاه
command یکان قرارگاه عمده
settings جای نگین قرارگاه
garrison house پادگان مجزا
provost marshal دژبان پادگان
presidial پادگان شهر
post property اموال پادگان
permanent duty station پادگان دایمی
pantry بوفه ناو یا پادگان
army base پادگان نیروی زمینی
pantries بوفه ناو یا پادگان
establishment محل کار برقرار کردن قرارگاه
establishments محل کار برقرار کردن قرارگاه
post exchange فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
exchange تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanged تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanges تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanging تبدیل ارز فروشگاه پادگان
out leased انبارهای کرایه شده از خارج از پادگان
commissary store annex شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
reconstitution site قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
commands یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
sortie حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
sorties حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
commissaries فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissary فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
holdees پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
camped پادگان اردو زدن چادر زدن
camps پادگان اردو زدن چادر زدن
camp پادگان اردو زدن چادر زدن
axial position حالت محوری قرارگاه محوری
combatcommand فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
engine mounting نصب موتور قرارگاه موتور
winter quarters پادگان زمستانی اقامتگاه زمستانی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com