Dictiornary-Farsi | پارامترهای عبور پارامترهای گذر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
passing parameters	پارامترهای عبور پارامترهای گذر


Other Matches

comunications parameters	پارامترهای ارتباطات
orbital parameters	پارامترهای اربیتالی
h parameter	پارامترهای هیدرید
action parameters	پارامترهای عملیاتی
design parameters	پارامترهای طرح
essential elements	[پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
output	مجموعه رکوردها که کاملا طبق پارامترهای مختلف پردازش شده اند
outputs	مجموعه رکوردها که کاملا طبق پارامترهای مختلف پردازش شده اند
three stage least squares method	روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
fine tune	تنظیم خصوصیات و پارامترهای نرم افزار و سخت افزار برای افزایش کارایی
tune	تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
tunes	تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
alpha canis majoris	عبور
transmission	عبور
road haulage	حق عبور
right of passage	حق عبور
passage of lines	عبور از خط
crossing	عبور
rights of way	حق عبور
transit	عبور
tolls	حق عبور
tolling	حق عبور
toll	حق عبور
right of way	حق عبور
transmissions	عبور
transmittal	عبور
transmittance	عبور
passages	عبور
passages	حق عبور
transmittancy	عبور
fording	عبور از اب
passage	عبور
cross-Channel	عبور
passage	حق عبور
crossing the line	عبور از استوا
fare	هزینه عبور
fared	هزینه عبور
fares	هزینه عبور
fleets	عبور سریع
fleet	عبور سریع
crossest	عبور کردن
crosses	عبور کردن
faring	هزینه عبور
ford	محل عبور
forded	محل عبور
fords	محل عبور
communication	عبور اطلاعات
passable	قابل عبور
cross	عبور کردن
thoroughfare	راه عبور
thoroughfares	راه عبور
cruise	عبور کردن
cruises	عبور کردن
cruising	عبور کردن
fordless	غیرقابل عبور
cruised	عبور کردن
crosser	عبور کردن
transmission factor	ضریب عبور
transduction	انقال عبور
practicableness	قابلیت عبور
penstock	مجرای عبور اب
transmission grating	شبکه عبور
passavani	سند عبور
overfly	عبور کردن
oil passage	عبور روغن
light passing	عبور نور
transmittance	مقدار عبور
transit traffic	عبور ترانزیتی
transit time	زمان عبور
traject	عبور گذرگاه
trafficability	قابلیت عبور
transit bill	اجازه عبور
through traffic	عبور یکسره
transit bill	پروانه عبور
tessera	کلمه عبور
transit error	خطای عبور
transit time	مدت عبور
laissez passer	پروانه عبور
highway user tax	مالیات حق عبور
girdle traverse	عبور کمربندی
traversable	قابل عبور
band pass	نوار عبور
shallow fording	عبور از اب کم عمق
passageway	محل عبور
wading crossing	عبور از پایاب
traversing	عبور کردن
traverses	عبور کردن
traversed	عبور کردن
conge	اجازه عبور
counter sign	اسم عبور
fordable	قابل عبور
fordability	قابلیت عبور
electron transition	عبور الکترون
transoceanic	عبور از اقیانوس
deep fording	عبور از اب عمیق
current passage	عبور جریان
crossing the line	عبور از خط استوا
crossing area	منطقه عبور
traverse	عبور کردن
pass	اجازه عبور
tolls	عوارض عبور
transit	راه عبور
traffics	عبور و مرور
passed	عبور کردن
safe conducts	رخصت عبور
transit	عبور کردن
pass	گذر عبور
passed	گذر عبور
pass	کلمه عبور
tolling	عوارض عبور
trafficked	عبور و مرور
toll	عوارض عبور
traffic	عبور و مرور
safe-conducts	رخصت عبور
safe conduct	رخصت عبور
pass	عبور کردن
passages	اجازه عبور
passes	کلمه عبور
passage	راه عبور
passes	گذر عبور
passage	اجازه عبور
passes	عبور کردن
passageways	محل عبور
passwords	اسم عبور
passes	اجازه عبور
passages	عبور سفر
passed	کلمه عبور
passages	راه عبور
password	اسم عبور
passage	عبور سفر
passed	اجازه عبور
trafficking	عبور و مرور
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
innocent passage	عبور بدون ضرر
transilluminate	عبور نور از یک عضو
traverse	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
transduction	عبور از ماوراء چیزی
traversed	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traverses	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
indirect transition	عبور یا انتقال غیرمستقیم
traversing	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
crossing site	محل عبور اجباری
I am just passing through.	از اینجا عبور میکنم.
wall entrance	عبور از داخل دیوار
treadway bridge	پل عبور موقتی پیاده
password	اسم شب کلمه عبور
vapor trail	مسیر عبور بخار
bridgeable	قابل عبور یا پل زدن
bus traffic	عبور و مرور اتوبوسها
cuts	عبور کردن گذاشتن
caution area	منطقه عبور بااحتیاط
passwords	اسم شب کلمه عبور
deep fording	عبور از عمق زیاد اب
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
cut	عبور کردن گذاشتن
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
gas port	لوله عبور گاز
gas port	محفظه عبور گاز
way	راه عبور گذرگاه
access structures	ساختمانهای عبور و مرور
controlled passing	عبور کنترل شده
airfield traffic	عبور و مرور فرودگاه
eligible traffic	عبور و مرور مجاز
electron transit time	زمان عبور الکترون
pracitcable	عبور کردنی گذشتنی
traffic court	دادگاه عبور و مرور
traffic flow	کشش عبور ومرور
ship influence	تاثیر عبور کشتی
transit	کنترل عبور و مرورکشتیها
sally port	دروازه عبور از قلعه
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
road time	زمان عبور از جاده
traffic intensity	شدت عبور و مرور
traffic lane	مسیر عبور و مرور
traffic density	شدت عبور و مرور
traffic density	تراکم عبور و مرور
traffic control	کنترل عبور و مرور
time distance	زمان عبور ستون
go	گذشتن عبور کردن
goes	گذشتن عبور کردن
traffic density	تکاشف عبور و مرور
blocked [with objects] <adj.> <past-p.>	غیر قابل عبور
practicably	بطور قابل عبور
traffic sign	علامت عبور و مرور
slot	مجرای عبور روغن
light transition loss	تلف عبور نور
traject	از محلی عبور کردن
impassable	غیر قابل عبور
slotting	مجرای عبور روغن
ferryboat	قایق عبور از رودخانه
trafficability	قابلیت عبور ومرور
ferryboats	قایق عبور از رودخانه
overflight	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
slots	مجرای عبور روغن
overflights	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
transcutaneous	عبور کننده از پوست
passtime	زمان عبور ستون