Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
lancination
پاره سازی
Other Matches
tear down
پاره پاره ومتلاشی کردن درهم دریدن
tatter
لباس پاره پاره ژنده پوش
slat
پاره پاره شدن چادر
slats
پاره پاره شدن چادر
to tear to pieces
پاره پاره کردن
shredders
پاره پاره کننده
tearoff
پاره پاره کردن
to cut to pieces
پاره پاره کردن
to pick to piece
پاره پاره کردن
shredder
پاره پاره کننده
to part in pieces
پاره پاره کردن
tatter
پاره پاره کردن
pick to pieces
پاره پاره کردن
scalpel
پاره پاره کردن
scalpels
پاره پاره کردن
analyze
پاره پاره کردن
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
analyzes
پاره پاره کردن تشریح کردن
analysed
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed
پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzing
پاره پاره کردن تشریح کردن
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
the golden
پاره
raggle
پاره
part
پاره
in rags
پاره
fragment
پاره
scappy
پاره پاره
shred
پاره
scrappier
پاره پاره
scrappiest
پاره پاره
scrappy
پاره پاره
isomerous
هم پاره
line segment
پاره خط
isomer
هم پاره
shreds
پاره
scrap
پاره
mammock
پاره
scrapped
پاره
scrapping
پاره
scraps
پاره
shredded
پاره
tatters
پاره
out at elbows
پاره
piece
پاره
pieces
پاره
bits
پاره
framentary
پاره پاره
member
پاره
members
پاره
duds
پاره
bit
پاره
peaked line
خط پاره پاره
fragments
پاره
shredding
پاره
fragmenting
پاره
fragmentary
پاره پاره
wear and tear
<idiom>
پاره پوره
lacerate
پاره کردن
break
پاره کردن
fragmental
پاره پاره جزء جزء
part time
پاره وقت
equulei
پاره اسب
equuleus
پاره اسب
fire brand
اتش پاره
icicles
یخ پاره قطعه یخ
lacerable
پاره شدنی
batted
پاره اجر
bats
پاره اجر
dilacerate
پاره کردن
ballast
پاره سنگ
rip
پاره کردن
ripped
پاره کردن
breaks
پاره کردن
part-time
پاره وقت
bat
پاره اجر
divulsion
پاره کردن
quarry stone
پاره سنگ
case shot
چار پاره
caruncle
گوشت پاره
fragmented
چند پاره
icicle
یخ پاره قطعه یخ
lacerates
پاره کردن
lancinate
پاره کردن
fragmenting
تکه پاره
fragmentary
پاره پاره جزء جزء
fragment
تکه پاره
firebrands
اتش پاره
tear
پاره کردن
to cut down
پاره کردن
mitraille
چاره پاره
tears
پاره کردن
firebrand
اتش پاره
middle fraction
پاره میانی
fragments
تکه پاره
lacerating
پاره کردن
partially ordered
پاره مرتب
partial sum
پاره مجموعه
partial order
پاره ترتیب
partial fraction
پاره کسر
bit
پاره خبر
shards
پاره سفال
shard
پاره سفال
partial function
پاره تابع
bits
پاره خبر
tear up
پاره کردن
split up
پاره شدن
scrappiness
پاره پارگی
broken bricks
پاره اجر
look before your leap
پاره نکن
cuts
پاره کردن
rend
پاره کردن
rips
پاره کردن
rending
پاره کردن
rends
پاره کردن
cut
پاره کردن
scrap iron
اهن پاره
lay open
پاره کردن
tatty
پاره پوره
tattered
پاره پوره
brickbat
پاره اجر
carunculate
دارای گوشت پاره
part-time weaver
بافنده پاره وقت
stub nail
میخ نعل پاره
overwear
پاره ومندرس کردن
gastrotomy
پاره کردن شکم
to darn socks
جوراب
[پاره]
را دوختن
tear up
<idiom>
(پاره کردن)ریزریزکردن
termed
پاره سال تحصیلی
partially defined
پاره تعریف شده
term
پاره سال تحصیلی
come apart
تکه پاره شدن
terming
پاره سال تحصیلی
snippy
مغرور تکه پاره
driftwood
تخته پاره روی اب
partial derivative
مشتق پاره ای
[ریاضی]
rupture limit
مرز پاره شدن
to tear a hole in
سوراخ یا پاره کردن
caruncular
دارای گوش پاره
breaking
پاره گی قطع شدگی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
extra-mural
ویژهی دانشجویان پاره وقت
bribery
رشوه خواری پاره ستانی
torn
پاره شده درهم دریده
It is only a scrap of paper .
یک تیکه ورق پاره است
Several pages have been torn out.
چندین صفحه اش پاره شده
screed
تکه پاره باریکه زمین
oddment
تکه و پاره چیز باقیمانده
She interrupted the train of my thoughts.
رشته افکارم را پاره کرد
junk
اهن پاره خرده شیشه
Full ( part) time employees .
کارمندان تمام (پاره ) وقت
junk
طناب کهنه کاغذ پاره
broken fibres
تار عضلانی پاره شده
rubble
قلوه سنگ پاره اجر
fritter
خاگینه گوشت دار پاره
fritters
خاگینه گوشت دار پاره
partial migrant
کوچگر پاره ای
[پرنده شناسی]
shredded
پاره کردن باریک بریدن
shred
پاره کردن باریک بریدن
shreds
پاره کردن باریک بریدن
shredding
پاره کردن باریک بریدن
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
She is a ball of fire.
دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
to interrupt a friendship
رشته دوستی را با کسی پاره کردن
partial differential equation
[PDE]
معادله دیفرانسیل با مشتقات پاره ای
[ریاضی]
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
tear sheet
قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
cesarean
زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
This contract is in fact ascrap of paper .
این قرار داد درواقع یک کا غذ پاره است
evisceration
عمل شکم پاره کردن یاروده دراوردن
ultimate tensile strength
حد نهایی کشش و استحکام نخ
[قبل از پاره شدن]
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
scat
مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
braking length
طول پارگی نخ
[طولی از نخ که در اثر وزن خودش پاره شود]
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
healing by first intention
جوش خوردن زخم یاشکستگی بوسیله دوباره بهم پیوستن پاره ها
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
junk
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
perforations
خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com